اینایی که میگن اومدیم خونه دیدیم شوهرامون خونه رو تی و جارو کشیدن الکی میگن یا واقعا همچین مردایی هست و من نمی دونستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه بعد از ظهر افتادم به جون خونه و تمییزش کردم .با این امید که دوشنبه که از صبح میرم خونه مامانم و شب بعد از شام برمیگردیم ، برای سه شنبه خونه دسته گل باشه . حتی دوشنبه صبح قبل از خروج از خونه سطل دستشویی رو مجددا خالی کردم و شستم و یک عود خوشبو روشن کردم و در رو بستیم و سه نفره از خونه خارج شدیم. ساعت 4 بود که سنگ تماس گرفت که من کارم تموم شده ، میرم خونه ماشین رو بر میدارم میام اونجا . ساعت 8 بود اومد خونه مامان. گفت یکم خسته بودم یک ساعتی استراحت کردم . ساعت 12 بود که برگشتیم خونه و به محض باز کردن در خونه با صحنه ای مواجه شدم که مسلمان نشود کافر نبیند. یعنی مگه میشه یک مرد این همه شلخته باشه . جلو مبلی شبیه بازار شام بود. یه کپه دستمال کاغذی روش بود. میگم اینا چین میگه داشتم شربت می خورم .لیوان برگشت رو میز . منم با دستمال تمییز کردم.اومدم دستمال ها رو بردارم دیدم چسبیده به میز. داخل ظرفشویی 4 تا لیوان و دو تا بشقاب و یک کاسه بود و روی گاز دو تا قابلمه و یک ماهیتابه. میگم اینا چین. میگه گرسنه بودم برای خودم قیمه داغ کردم. هنوز جات خالی سیب زمینی هم سرخ کردم. میگم بهت یاد ندادن به اندازه ای که می خوای بخوری داغ کن. میگه آخه گرسنه بودم فکر کردم همش رو می خورم.نزدیک گاز شدم دیدم جلوی گاز و روی گاز و کابینت ها چرپ و پر لک روغن . میگم مگه چیکار کردی. میگه داشتم سیب زمینی سرخ میکردم کتری جوشید حواسم نبود خاموشش کنم آب پرید بیرون ریخت تو ماهیتابه . حالا مگه چی شده . بعد هم رفت یک دستمال کاغذی دیگه آورد کشید رو گاز و گفت اصلا خودم تمییز میکنم . گفتم نمی خواد . تا نرفتم داخل اتاق خواب فقط ببرو لباس هایی که به احتمال ریختی رو تخت رو جمع کن . میگه جدیدا خیلی گیر میدی ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. بعد هم رفته ویتامین D3 ام رو آورده میگه بخور ، خسته به نظر میرسی. و خودش شیک و مجلسی رفت مسواک زد و خوابید . خواستم آشپزخونه رو مرتب کنم گفتم ولش. صبح اگر یک دقیقه هم زودتر از من بیدار بشه باز همین آش و همین کاسه است . الان از صبح زود افتادم به جون آشپز خونه و تازه کارم تموم شد . واقعا مرد مرتب هم داریممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از اون مردهایی که مناسبت های زندگیش رو فراموش نمیکنه . از اون مردایی که زمان شناسه . از اون مردایی که خونه رو میشه با خیال راحت بهش سپرد . از اون مردایی که خوش قول باشن . از اون مردایی که .....
همسر من خداروشکر خیلی کمک حالمه و در طول روز کم و بیش کمک میکنه ، و واقعا یه موقع هایی که حالم خوب نباشه همه ی کارها رو خودش انجام میده و اصلا نمیذاره من کاری بکنم
جالب بود برام میخوندم و بلند بلند میخندیدم فقط اونجاهایی که همسرتون برای هر کار یه دلیل محکم داشتن خیلی خوب بود
قدرش رو بدونید و خوش به سعادتتون
وای چه روزگاریست
که جام می ما خالی شده
وپرشده از دستهای آلوده
.....................
سلام وخداقوت [سبز][گل]
سلام
از این مردها هست ولی گیر من و شما نیومده . صبح کشو میز رو کشیده بیرون الان اومدم تو اتاق می بینم همینجوری هست و حتی کشو را هل نداده تو .
گاهی خونه رو مرتب می کنه در حدی که چیزی جلوی چشم نباشه مثلا همه تو کمد یا تو اتاق خواب فقط هال مرتب به نظر برسه
ااز ما که گذشت, خدا از اون شوهرا به دخترای شما قسمت کنه و انشالله پسر من هم از اون شوهرا بشه برای زندگیش
جالب ترین قسمتشون هم اینه که در عالم بی نظمی خودشون ,نظم دارن, مثلا همسر من زنگ میزنه میگه لای اون سر رسید قهوه ای که چندتا کاغذ تا کردم لای دومین کاغذ یک کاغذ مچاله شده است عکس اونو بفرست برام
همسر من انجام نمیده که .پدر شوهر گرامی انجام میده.
همسر من یه جا میشینه نگا میکنه فقط :-))
دمش گرم
دستش رو سر همه مرداااااااا
والا منم همچین چیزایی شنیدم ولی ندیدم همینه که میگن شنیدن کی بود مانند دیدن
البته پ ش اینجانب لباس میشوره.برنج آب کش میکنه.سیب زمینی سرخ میکنه :-)) ولی تمیز کاری نع
با کارهایی که همسرتون میکنه شما صد قدم از من یکی جلوتر هستید,هنسر من فقط بلده تن ماهی و خوراک لوبیا کنسروی گرم کنه
به نظرم اکثر آقایون مثل سنگ هستن یعنی تا خونه به یه حد از انفجار از بهم ریختگی نرسه تمیز کردن خونه رو لازم نمیدونن.از اون گذشته کم مردی پیدا میشه قلق عای تمیز کاری رو بلد باشه .یعنی تمیز هم بکنن قربون کار نکردنشون
دقیقا,اکثر مردا این شکلی هستند
اما خب زیاد در وب ها خوندم که طرف نوشته,اومدم خونه دیدم شوهرم فرش ها رو تا کرده داره زیرشون تی میکشه
از ما که گذشت خدا به این دخترای دم بخت از این شوهرا نصیب کنه
کار کن هست اما خیلی کم یکی از برادرام درست عین برادر شناس همه کار می کنه همه کاااار اما در کل خیلی کم البته امیدوارم رفته رفته بیشتر بشه با تربیت مادرای آینده اما در نسل گذشته خیلی کمه بعضی هام مثل بابای من تازه الان یادشون افتاده کمک می کنند!!!بعد نیم قرن!!!
خلاصه که خواهر اینجوریاس
اون مردی که می گه ولش کن بیا پیش خودم بشین که دیگهنگوووو خونش واجبه
پدر منم بعد از ازدواج من و مریضی مادرم تازه یادش افتاد باید کمک کنه
امیدوارم که پسرم رو بتونم طوری تربیت کنم که دو روز دیگه عروس بزرگوار پشت سرم حرفی نزنه
نمیدونم... من که ندیدم...
بعد از چند روز از خونه مامانم برگشتم دیدم بدون این که تو سطل زباله پلاستیک زباله بذاره آشغالا رو ریخته توش.. بهش میگم این چه وضعیه میگه حسش نبود خودت باید کیسه زباله میذاشتی توش بعد میرفتی
البته برادر خودمم جزء همون افراده,خونه تمییز میکنه,بچه نگه میداره,غذا درست میکنه, اما همسر من نه,کلا معتقده تو هم کار نکن,بیا بشین پیشم
در این مورد همسر من نمونه است. ظرف کثیف نمی ذاره تو سینک بمونه. مرتب می کنه. جارو می کشه. تی و دستمال نمی کشه ولی واقعا تو بچه داری مهمه یکی باشه دو قلم کار بکنه. یه بار گاز پاک کرده البته. از بعضی کارا بدش میاد و به ندرت انجام میده ولی گه گدار کارهایی می کنه که به مادرش و پدرش البته که الگوی کار کردن همسرمه درود می فرستم.
قدرش رو بدون