زندگی

خدا رو هزاران بار  شکر حال سنگ خیلی بهتر شده و فردا قراره بریم مجددا برای آزمایش و سی تی، قفسه سینه من شدیدا درد میکنه بطوری که اصلا نمیتونم طاق باز بخوابم، سرفه کم دارم و کلا به جز درد قفسه سینه حالم خوبه، آینه بلاخره قرنطینه رو شکوند و دو روز پیش، بعد از ناهار که خوابیده بودیم وقتی بیدار شدم دیدم کنارم نیست، اتاقش، پشت مبلها همه جا رو گشتم که دیدم سنگ صدام کرد، در رو که باز کردم دیدم آینه رفته بغل باباش و گردنش رو سفت گرفته و خوابیده، سنگ هم متوجه نشده و الان که بیدار شده دیده، من موقع خواب در اتاق سنگ رو قفلش رو باز میکنم گویا موقع خواب ما رفته، اومدم بلندش کنم بیدار شد و گریه کرد و تا یک ساعت به پای سنگ چسبیده بود و بلاخره دوتایی رفتند با اسباب بازی ها بازی کنند، و از اون روز در روز نیم ساعتی در صبح و نیم ساعت در عصر سنگ میاد پیش ما و با رعایت فاصله و نکات بهداشتی با هم معاشرت میکنیم. از وقتی این شرایط پیش اومده وابستگی آینه به من چندبرابر شده و حتی وقتی میخوام برم دستشویی با اینکه بهش اطلاع میدم اما می‌ترسه که نکنه منم برم و نیام بیرون، میاد میشینه پشت در و همش میکوبه به در، از طرفی از شنبه همش قاقا میخواست، با مامانم حرف میزدم که گوشی رو گرفت و قاقا قاقا کرد اونا هم گفتند شب برات می‌خریم و میاریم، ساعت 10 شب بود که بابا تماس گرفت جلوی درتون هستیم، من و آینه رفتیم پایین و آینه پرید بغل مامانم و گفت ددر، بابا گفت تو وسایل ها رو ببر بالا ما اینو ببریم یک دوری بزنیم برگردیم. اومدم بالا به 5 دقیقه نرسیده تماس گرفتند که بیا،. رفتم گفتند تا از کوچه بیرون اومدیم پشت سر رو نگاه کرد و گریه میکرد و می‌گفت مامان نه، بابا نه، مامان رف،. بابا رف،. اونا هم سریع برگردونده بودند، دستشون هم درد نکنه به اندازه یک ماه براش هله هوله خریده بودند و عیدی مون رو هم آوردندو هر چقدر گفتم بزار خونه خودتون بدید قبول نکردند، دستشون هم درد نکنه، دیشب هم ساعت 11 شب وقتی از خلوت بودن کوچه و خیابون مطمئن شدیم سه تایی با رعایت کلیه نکات بهداشتی رفتیم پیاده دوری زدیم و برگشتیم، خیلی حوصله سنگ سر رفته بود و به قول خودش در یک اتاق موندن کلافه کننده است

اونقدر دست هام رو با الکل و یا آب و صابون شستم که خودم حالم از دیدنشون بد میشه، شب ها موقع خواب که دیگه مطمئن میشم قرار نیست تا چند ساعت دست به آب بزنم کمی وازلین میزنم خوبه اما صبح تا شب شاید بالای 30 بار دست خودم رو باید بشورم

پ. ن  :  شنبه  شب آینه پدر بزرگ و مادر بزرگش رو دید و تا اون زمان هیچ تماسی با سنگ نداشت

روز یکشنبه آینه رفت بغل باباش خوابید اون هم در شرایطی که باباش دو تا ماسک معمولی و یک n95 میزنه 

و بعد از یکشنبه آینه هیچکدوم از پدر بزرگ ها و مادربزرگ هاش رو ندیده و اجازه هم نمیدم که بره پیششون

باور کنید اونایی که خودشون مریض دارن بیشتر از همه مراعات این موارد رو می‌کنند چون میدونند هر سرفه هر تب هر حال بد چه دردی داره

پ. ن : بیرون رفتن کسی که بیماریش رو به بهبود هست و شاید هم خوب شده ولی باز هم اگر خوب شده باید در قرنطینه بماند تا دوره انتقالش طی بشه در زمانی که کسی بیرون نیست و تجمع انسانی نیست و در حد نهایت 10 دقیقه هست فکر نکنم موردی داشته باشه، ویروس که روح نیست بیاد در خونه ها، اگر اینطوری بود باید همه در و پنجره هاشون رو هم ببندند،

باز هم باور کنید اونایی که خودشون مریض دارن بیشتر از همه مراعات این موارد رو می‌کنند چون میدونند هر سرفه هر تب هر حال بد چه دردی داره

شب های بیقراری 3

یک خاطره

من خیلی از بوی اسپند بدم میاد و تا الان خودم تا حالا اون هم به زور فقط و فقط یکبار برای آینه اسپند دود کردم، از طرفی نه تنها بدم میاد بلکه شدیدا حالم رو بد میکنه و دودش وارد ریه هام میشه و شدیدا به سرفه میوفتم

روزی که دیگه مشخص شد سنگ بیمار شده، من سنگ رو گذاشتم خونه و شرایط قرنطینه رو محیا کردم و آینه رو بردم دکتر، وقتی برگشتم یک بوی اسپند در راه پله بهم خورد و من فکر کردم سنگ در نبود من دود کرده، یک داد کشیدم که گفت من نکردم بابا بوده تو راه پله دود کرده، کلی سرفه کردم و خیلی هم غر زدم و گذشت، شب حدود ساعت یک بود کنار آینه دراز کشیده بودم که دیدم باز بوی اسپند میاد و هر لحظه بدتر میشه، منبع بو از بیرون در بود، رفتم دیدم پدر سنگ، اسپند دود کرده آورده از زیر در فوت میکنه داخل، کلی سرفه کردم و طی تماس تصویری با سنگ ماجرا رو گفتم و کلی خندیدیم و گفتم تو رو خدا فردا زنگ بزن بگو دود نکنن،. من دارم خفه میشم، کرونا تو رو نکشه اسپند دود کردن های بابات منو میکشه

فردا صبح سنگ به مادرش گفت، حدود ساعت 11 صبح بود که دیدم صدای دعوای پدر و مادر سنگ اومد، از اونجایی که در باز بود دیدم مادرش میگه نکن مرد اون بچه گناه داره حالش بد میشه، پدرش میگفت دارم ضدعفونی میکنم ، اینا در خونشون رو باز میزارن ویروس میاد بیرون همه مون مریض میشیم، چند دقیقه ای گفتند و بعد صداشون تموم شد، یک ساعت بعد هم دیدم پدرشون پایین پله ها ایستاده صدام میکنه، گفتم بله بابا، گفت در خونتون رو ببندید، گفتم بابا هیچکس تو ساختمون نیست باز میزارم هوا جریان داشته باشه گفت پس باید پنجره کل طبقات رو باز بزاریم تا هوا عوص بشه، تا شب خبری از بوی اسپند نبود و منم سرفه هام تموم شده بود، ساعت حدود 1:30 شب بود که دیدم باز بوی اسپند میاد، از چشمی در نگاه کردم دیدم آورده جلوی در خونمون و داره فوت میکنه سمت داخل، در رو باز کردم، سریع دستش رو برد عقب، خودم رو به ندیدن زدم و گفتم بابا چیزی شده گفت نه، دود هم از پشت سرش میومد بالا، گفتم نگران نباشید با خیال راحت بخوابید حال سنگ خوبه، گفت نگران تو هستم با این وضع ریه ات، تو این خونه، من باید خونه رو ضدعفونی کنم و در کسری از ثانیه دستش رو آورد جلو و اسپند رو داخل خونه آورد و یک فوت طولانی کرد و کلی دود وارد ریه ام شد و شروع به سرفه کردم، مادر سنگ از صدای صحبتمون و باز بودن در خونشون و بوی اسپند اومد بالا گفت مرد مگه نگفتم اینکار رو نکن، از دست تو چیکار کنم، پدرشون گفت ببین، این بچه رو ببین حالش بده داره سرفه میکنه من اگر ضدعفونی نکنم فردا اینم میگیره، من و مادر سنگ از این حرف اونقدر خندیدیم که از چشمای من اشک میومد

خدایی دیگه از اون شب اسپند دود نکرده

صبح هم تا صدای باز شدن در و صدای آینه رو شنیدن اومدند بالا، البته اجازه ندارن جلو بیان و پایین پله ها ایستادند،. دیدم دست مادر شوهرم یک بشقاب شیرینی خانگی که خودشون درست کرده اند با سه تا پاکت هست،. گفتم پاکت ها رو بردارید هر موقع اومدیم خونتون بدید (عیدیمون بود)

این روزها میگذره و مجددا زندگی به روال قبل برمیگرده، فقط باید یادمون باشه حتی با وجود این بیماری زندگی جریان داره، من دکوراسیون خونه رو عوض کردم، با وجود یک بچه کوچک سخت بود اما نشدنی نبود، آینه اونقدر از این تغییر خوشحال بود بهم کمک می‌کرد باهام میز تلویزیون رو حل میداد، صندلی ها رو می‌گرفت بلند می‌کرد و کلی شیطونی، مجددا با سنگ طبق برنامه قبلی از امروز شروع کردیم روسی خوندن، من شروع کردم تمرینات پیانو  رو انجام دادم، نمیشه زندگی رو متوقف کرد، با زانوی غم بغل گرفتن چیزی تغییر نمیکنه، سیر بیماری و بهبود داره طی میشه، درسته از دیروز خودم من هم یکسری علائم دارم اما به خودم گفتم یادم باشه من الان باید قوی باشم، درسته کم استراحت میکنم اما خوشحالم که حداقل زمان بیشتری از قبل دارم به آینه اختصاص میدم چون بلاجبار الان باید جای باباش رو هم پر کنم و در مقابل سعی میکنم از خواب ظهر آینه نهایت استفاده رو ببرم و منم بخوابم تا انرژی داشته باشم

باز هم خواهش میکنم از خونه بیرون نرید تا زنجیره انسانی به انتقال ویروس از بین بره

در شهر موش های 2 یک آهنگی هست به اسم ما میتونیم میتونیم، آینه کلی از این آهنگ خوشش میاد، در روز چندین بار اون صحنه آهنگ رو می‌بینیم و برای کرونا بونی سازیش میکنیم و می‌خونیم و بالا پایین می‌بریم، مواظب شادی زندگی ها باشیم، نکنه بعد از این دوران تبدیل بشیم به یکسری آدم عصبی وسواسی کم حوصله