یک روز تلخ

پنجشنبه صبح وقت آزمایش مجدد کرونا و سی تی اسکن با تزریق داشتیم، صبح زود آینه رو بردیم گذاشتیم پیش مادرم،. اول رفتیم آزمایش، دیگه خسته شدیم، هر بار که سنگ آزمایش داده منم همراهش آزمایش دادم، اینبار دکتر ریه خودم گفت بدین، بعد هم رفتیم سی تی که سنگ انجام داد و رفتیم خونه مادرم،  شب هم قرار بود برادرم و بچه هاش بیان، میوه ها رو شستم و چندتایی هم برای آینه داخل بشقاب گذاشتم، چند دقیقه بعد دیدم آینه دستش رو میکنه داخل بینی اش، چون عموما اینکار رو نمیکنه گفتم بیا برات دستمال بیارم پاکش کنم که تا دستم خورد بهش شروع کرد به جیغ کشیدن، بعد از ده دقیقه دیدیم گریه شدید کرد و پایین چشم کنار بینی اش باد کرد، دست بهش میزدیم گریه لش بیشتر می‌شد، خوابوندمش بغلم و چراغ قوه گرفتم دیدم هسته گیلاس کرده داخل بینی و با دست فشار داده بالا، اونقدر بالا بود که خودمون حتی با پنس هم نمیتونستیم درش بیاریم، از طرفی زیر چشمش هم تورمش بیشتر می‌شد، سریع لباس پوشیدیم و رفتیم سمت بیمارستان،. جلوی بیمارستان گفتم آینه مثل مامان با دهان نفس بکش بعد فین کن که قبل از پیاده شدن خدا رو شکر هسته گیلاس با کلی مخلفات اومد بیرون و بچه ام از خوشحالی دست میزد، برگشتیم خونه می‌خواستیم ناهار بخوریم که تماس گرفتند که مادر بزرگ سنگ سکته کرده و بردنش بیمارستان و از اونجایی که سنگ با خاله و دایی اش 2 و 3 سال اختلاف سن داره و همبازی بودند واقعا سنگ براشون پسر کوچیکه محسوب می‌شد طوری که حتی الان همسایه ها و کسبه فکر می‌کنند سنگ هم یکی دیگه از پسرهای اونهاست، سریع با پدرش تماس گرفت که گفت متاسفانه تموم کردند. سریع لباس پوشیدیم و رفتیم بیمارستان، تمام مسیر رو سنگ گریه میکرد هم از غم مادر بزرگ هم اینکه خبر دادند حال مادر خودش هم بد شده، وقتی رسیدیم بیمارستان سرم مادرش تموم شده بود و آرومتر بود، کلی اونجا با مادرش و دایی بزرگه اش گریه کردند هر سه تاشون رو به سختی سوار ماشین کردم و رفتیم سمت خونه مادر بزرگ، یواش یواش بچه هاش خبردار شدند و اومدند. هیچکس تو حال خودش نبود رفتم خرما و برشتوک به جای حلوا گرفتم و چایی گذاشتم، یک پارچ آب قند درست کردم اینو میگرفتم اون یکی میوفتاد،  آخر سر سنگ رو صدا کردم گفتم حداقل تو خودت رو جمع و جور کن، سنگ نوه بزرگه است با اومدن اون یکی نوه ها تقسیم کار انجام شد و سنگ رفت برای شام، دوتای دیگه رفتند برای خرید پذیرایی های مراسم خاکسپاری، اون یکی هم دنبال سالن و هماهنگی های اینچنینی، پدربزرگ  هم اعلام کرد هر کی هر چی خرج میکنه بعد از مراسم فردا و رفتن مهمون ها اعلام کنه پرداخت کنیم،. شب عجیب و سختی بود، ساعت 12:30بود که ازشون خداحافظی کردیم و رفتیم خونه مادرم تا کنار آینه بخوابیم

مادربزرگ سنگ بسیار خوب بود، هفته گذشته خونه ما مهمان بودند و چون به خاطر مریضی سنگ نرفته بودیم عیدی آینه رو اون روز بهمون دادند، هیچ وقت فکر نمیکردم یک هفته بعد دیگه بین ما نباشن، خدا رحمتش ن کنه، من که چیزی جز خوبی ازشون ندیدم

اگر میتونید صلواتی برای شادی روح همه درگذشتگان بفرستید

آشنایی با بازار

 برای اینکه بدونیم بورس رو از کجا شروع کنیم واقعا جوابی ندارم . من از اونجایی که یادمه همیشه عاشق این بازار بودم . قبل از ورود به دانشگاهم میدونستم نماد چیه ، سهامی عام و خاص چیه ، p/e  چیه ، حق تقدم چیه ، حجم مبنا چیه ، دامنه نوسان چیه  و .... اما خب جرات معامله رو نداشتم . مطالعاتم رو هم اون موقع ها از طریق روزنامه دنیای اقتصاد انجام میدادم . مثل الان دسترسی به سایت نبود . اخبارهم  کافیه بود تابلو تالار بورسرو نشون بده میحکوب میشدم جلوش . از نمودار چیزی سرم نمیشد . حتی تحلیل صورت های مالی به صورت ابتدایی رو هم بلد نبودم . یکروز در انقلاب چشمم به کتاب آشنایی و تحلیل بازار فارکس افتاد . به نسبت اون زمان کتاب گرونی بود ولی خریدم و بارها و بارها خوندمش . وقتی ازدواج کردم و  همسرم با دیدن این شدت از علاقه ام گفت بیا بریم مشاوره  و با هم رفتیم یک مرکز سرمایه گذاری خصوصی  در خیابان گاندی . یادمه کلاس برگزار میکرد و اون قدر از دیدگاه من اطلاعاتی که در بروشور معرفی دوره نوشته بودند و صحبت هایی که اون شخص کرد پیش پا افتاده بود که قیدش رو زدم و اومدم  بیرون . اون روز مستقیم رفتیم انقلاب و اولین و موثرترین کتابی که تا به امروز ازش استفاده میکنم رو خریدیم . کتاب تحلیل تکنیکال جان مورفی . نرم افزار متاتریدر رو هم گرفتیم و همسرم لپ تابش رو داد بهم  گفت  این مال تو . با خوندن کتاب تازه متوجه میشدم چیزی بلد نیستم . اون هم ساده ترین چیزها رو . مثلا چطوری دیتا بگیریم براای تحلیل  . از طرفی  با سایت های بورسی اشنا شدم و متوجه شدم خود سازمان بورس یک تالار مجازی معاملات داره که بصورت فیک بدون هیچ سرمایه ای  میتونی خرید و فروش مجازی انجام بدی . البته دارایی واقعی نبود اما بازگشایی و کار  و نماد ها و همه شرایط بازارمنطبق بر بازار اصلی بود . این اولین و موثرترین قدم  بود  نمیدنمالان هم هست یا نه . تازه کد بورسی گرفته بودم . با تشویق های همسرم به اندازه 500 هزار تومان خرید انجام دادم و یواش یواش سرمایه ام رو بالا بردم . بارها و بارها ضرر کردم و میکنم و بارها و بارها سود کردم و میکنم . کلاس های مختلف رفتم از تحلیل تکنیکال  تا روانشناسی بازار  و تابلو خوانی  . حتی مجددا در رشته بورس وارد دانشگاه شدم .

حالا در این روزها گه بازار رونق پیدا کرده و دولت هم در بوق و کرنا انداخته خیلی ها میخوام وارد بشن . خواهشا اگر علاقه ای ندارید و یا فکر میکنید که با وارد شدنتون قراره فقط سود کنید و ضرر هم به مقدار کم کلا وارد نشید  و یا سراغ صندوق های سرمایه گذاری برید .واقعا نمیشه گفت چی بخونید که بلد کار باشید . اگر کسی ادعا کرد بلد کار هست بهش شک کنید . اگر کسی گفت تضمینی خرید کنید بهش شک کنید کسی که اطلاعات رانتی داشته باشه به راحتی در احتیار کسی قرار نمیده .  من خودم چندباری با تحلیل تکنیکال سهم معرفی کردم اما هیچ وقت قطعی نگفتم فلان درصد سود . چون بازار بالا پایین داره . پولی که مستقیم به زندگیتون ربط داره رو واردش نکنید. برای شروع آشنایی میتونید کتاب و انیمیشن های الفبای بورس رو بخونید و ببینید . هر اصطلاحی که میبینید مثلا افزایش سزمایه از طریق آورده نقدی  برای یکبار هم شده سرچ بزنید فرمول محاسباتیش رو بدونید و در موردش مطالعه ولو ا زطریق سیت و سرچ گوگل داشته باشید . از کلاس های رایگانی که کارگزاری ها برگزار میکنند استفاده کنید . حدالامان کلاس های تحلیل برید . بونی استراتژی معاملاتی تون قراره چی باشه . واثعا کتابی که بخوادآموزش بده رونمیدونم ولی برای تحلیل تکنیکال بدون شک جان مورفی رو به همه پیشنهاد میکنم .

در موردسهام عدالت ، نظر شخصی ام رو میدم .

من با اسم این سهام مشکل داره . عدالت یعنی به همه 82 میلیون نفر بدن نه یک عده محدود . پس اسمش سهام عدالت نیست . آزاد سازی سهام عدالت یک مسئله کاملا شخصی هست . هفته گذشته کسی برای مشاورهاومده بود آخر سر ازم پرسید چیکار کنم . گفتم اگر علمش رو دارید اختیار معامله رو بدست بگیر و آزادسازیش کن تا خودت بتونی مدیریتش کنی اگر نداری بزار بمونه . یک زمامی مجانی بهتون به اندازه 500هراز چیزی دادند الان شده حداقل 8 میلیون . از طرفی اگرآزاد سازیش کردی چون فقط 30 % قابل معامله هست بهتره سمت فروشش نری . چون مطمئن باش پول اون 30% رو  صرف چیزهای الکی خواهی کرد و نهایتا میبینی یک دارایی از دست دادی . آزادسازی کن اما بنداز کنار  و نادیده اش بگیر  . من و خانواده ام نداریم اگر داشتیم آزاد میکردم اما نمیفروختم اگر مال خودم بود برای پسرم نگه میداشتم اگر مال پدر و مادرم بود میفتم بزارید کنار برای نوه ها

گنج

من عاشق پولم، کیه نباشه، اما جدای از شوخی عاشق پول سکه ای هستم و هر سکه جدید رقم بزرگ بیاد جمع میکنم و یک قلک پر نگه میدارم،. مثلا همین الان یک قلک پر سکه 500 تومانی دارم، انشالله روزی برسه یک قلک پر از سکه تمام بهار داشته باشم

هفته پیش مامان یک کارتن بزرگ از بالای کمد درآورد گفت بیا اینو بگیر ببینیم توش چیه، گفتم کجا بود گفت داداشت رفته بود تبریز اینا رو خاله دومی داده گفته بعد از فوت خاله بزرگه از خونه اون پیدا کرده، اخوی محترم هم بازش نکرده و همینطوری آورده گذاشته بالای کمد مامان اینا، ما هر سال سه ماه تابستون رو میرفتیم تبریز  و یک قسمت خونه رو خاله داده بود به ما  و وسایل داشتیم اونجا،. باز کردم  یک پیراهن و شلوار بابا بود،. کتاب و دفتر و مداد خودکار و شونه و یک قلک، از این قلک پلاستیکی ها، گفتم آخ جون گنج، به صدای  من همه اومدند داخل اتاق، بابا لباسش رو برداشت و پوشید که نوه بزرگه گفت بابا جون چقدر تیپت ضایع بود،  داداش دفترها رو نگاه می‌کرد توش کلی تانک بازی و اسم فامیل و  هرزگاهی مشقی بود, قلک رو به اصرار برادر زاده بزرگه بریدم، کلی سکه 2 تومنی ازش ریخت بیرون، یعنی چنان ذوقی داشتم که نگو، 117 تا سکه دوتومنی، برادر زاده بزرگه گفت عمه اینا رو بده به من گفتم محال ممکنه و از اونجایی که اولین بار بود بهش نه گفتم بهش برخورد، بعد نیم ساعت اومد گفت یه فکری کردم ببریم اینا رو بفروشیم، فکر کنم دونه ای 100 تومن بخرن، گفتم من خودم دونه ای 1000 مال خودم رو بهت بدم دست از سرم برمیداری،  و نهایتا اونقدر بهونه گرفت که من از این پول قدیمی ها میخوام که بابام 30 تاش رو بزور ازم گرفت داد به اون، کوچیکه هم بغض کرد که باز 30 تا دیگه ازم گرفتند دادند به اون، دختر بزرگه در عالم بچگانه خودش میگه اگه اینا رو بیس سال نگه دارم بعدها ثروتمند میشم . کلی به فکرش خندیدم اما بعد یادم افتاد که خودمم همیشه حتی در این سن با همین نیت جمع میکنم

برای آینه هم قلک خریدم و بهش پول میدم بندازه داخلش . البته الباقی اون سکه ها رو هم آینه ازم گرفت و انداخت داخل قلک خودش  .

آینه اسمم رو یاد گرفته و مامان + اسمم رو صدا میکنه و من روزی هزار بار غش میکنم

ویزیت مهربانی

گفتم تا یادم نرفته بنویسم . هر چند که محال ممکنه یادم بره

دکتری که رفته بودم واقعا داغون بود و اوج داغون بودنش  داشتن یک تخته اعلانات کنار میز منشی به عنوان ویزیت مهربانی بود . خندیدم گفتم این چیه ؟‌گفت اگر کسی دلش بخواد میتونه ویزیت تهیه کنه و بچسبونه اینجا تا اگر کسی توانایی پرداخت ویزیت رو نداشت بتونه استفاده کنه و توسط آقای دکتر ویزیت بشه . خندیدم و سنگ دستم رو کشید رفتیم بیرون . بهم میگه چرا میخندی . میگم مگه فلافلی هست که ویزیت مهربانی باشه . خاک بر سر پزشک متخصصی که عرضه ویزیت کردن رایگان کسی که توانایی پرداخت حق ویزیت رو نداره ،نداره .  از اون روز هر موقع یاد اون حرف گهربارش که بهم گفت بدبخت فقط 30% ریه ات کار میکنه میفتم و ناراحت میشم بلافاصبه یاد ویزیت مهربانی میوفتم و کلی میخندم

دکتر خودم اومد و برای هفته آینده ازش وقت گرفتم .

عید فطر مبارک

سه شنبه رفتیم دکتر . یک دکتر متخصص بنام و استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی . اولین بار بود و آخرین بار هم خواهد بود . ساعت 1:30 وقت داشتیم که تا ساعت 5:30 معطل شدیم .  چند تا چند تا مریض میفرستاد داخل . اون هم در این شرایط کرونایی . نه ویزیت اصولی داشت و نه سابقه بیماری میپرسید . من و سنگ هر دو به ویزیت نیاز داشتیم . بلاخره ساعت 5:30 رفتیم داخل  در حالی که یک مریض دیگه هم داخل اتاق بود . کل فضای اتاق کمتر از 6 متر بود که نصف بیشترش رو با نایلون پوشونده بود و خودش نشسته بود داخلش و نصف باقی مانده رو یک  خانم نشسته بود که داروها رو داخل دفترچه مینوشت . اول از سنگ پرسید چته ؟ گفت اسفند کرونا گرفتم  و خواست ادامه بده گفت الان چته داستان نگو .سنگ گفت تنگی نفس  و  سنگینی و درد بدن و رفتم سی تی که گفت سی تی کو (دقیقابا همین لحن  و رفتار ) داد بهش گفت کروناست برو خونه .گفتم چی چی کروناست  اسفند گرفته یعنی تو بدنش آنتی بادی تولید نشده گفت ما این حالت رو میگیم کرونا . به زور عکس سی تی اسفند رو دادم گفتم حداقل نگاه بندازین گفت قبلا ریه راست بوده الان ریه چپ . سنگ گفت قبلا فلان انتی بیوتیک رو میخوردم کخ گفت قبلا رو ولش الان رو گوش کن برو بهت اسپری میدم  . یعنی داشتم از عصبانیت میمردم . نوبت من شد . گفت تو چته ؟‌گفتم من 9 سالی میشه آسم دارم گفت گفتم قبلا روولش الان چته . گفتم نفسم سنگین هست و داروهام تموم شده . گفت برو اسپیرومتری . انجام دادم و برگشتم گفت حالت اصلا خوب نیست . بدبخت فقط 30% ریه ات کار میکنه . برات دارو میدم . خواستم بگم چی مصرف میکردم گفت مهم نیست . تو دلم به حرفش فحش میدادم . کلا دکتر ترمالی نبود . دلم واقعا دکتر خودم رو میخواست که هر بار میگفت چقدر خوب شدی . ماه بعد بهتر میشی و ملی با احترام صحبت میکرد . بهش هم گفتم چند ماه قبل برونسکوپی انجام دادم و جواب آزمایش رو خواستم نشون بدم که ندید سی تی من رو هم ندید حتی نپرسید که وقتی همسرت کرونا گرفت تو هم گرفتی یا نه .  امدیم بیرون . زدم زیر گریه . سنگ گفت ولش کن دیونه بود . نگاهی به نسخه انداختم  .بهم آزیترومایسین داده بود در حالی که نگاهی به جواب آزمایش مینداحت میفهمید بدن من نسبت به این دارو مقاوم  هست . 280 هزار تومان پول بی زبون رو   ریختیم دور . ویزیت 80 هر کدام و 110 اسپیرومتری . با دوستمون که تشخیص کرونا رو اسفند ماه داده بودند تماس گرفتیم  .گفت بیایید پیشم. ایشون جراح قلب هستند . بهش گفتیم پیش فلان دکتر رفتیم و اینجوری شد . نگاهی به سی تی سنگ انداخت و گفت . بعد از خوب شدن باید تا دو هفته هم آنتی بیوتیک مصرف میکردی . الان این عفونت است که با آنتی بیوتیک حل میشه . دکتر چون خوب نگاه نکرده نتونسته درست توضیح بده . قابل سرایت هم نیست اما شما رعایت کنید و همون شرایط قرنطینه رو تا بهبود کامل با توجه به وضعیت خانمت داشته باشید . من رو هم گفت ترجیحا مجددا برات داروهای قبلیت رو مینویسم تا بگیری و دکترت اومد حتما مراجعه کنی بهش . گفتم این دکتر گفت فقط 30 % ریه ات کار میکنه گفت نشنیده بگیر شایدخسته بوده  .

الان خدا رو شکر حال سنگ بهتر شده . زندگی به حالت عادی برگشته . منم فعلا داروهای  قبلی رو استفاده میکنم . نمیگم خوب خوب هستم اما بدم نیستم .  ریه من خیلی وقته که همینطوری کار میکنه اما هیچ وقت دکتر کیانی حرفی بهم نزده  که این همه بهم بریزم . اینکه اونقدر درس بخونی تا استاد تمام بشی مهم نیست مهم اینه که حداقل بدونی چطور باید رفتار کنی  . به قول اون دکتر من بدبخت فقط 30 % ریه ام کار میکنه اما متاسفانه اون بدبخت هم فقط 30 % شعور و مردم داریش کار میکرد .