پوست کلفت

خانم برادر سنگ  متولد اواسط دهه هفتاد هست و این روزها در آرایشگاه داره کار میکنه . دیروز خونه مادر سنگ بودیم که از محیط آرایشگاه داشت میگفت که آره اونجا هممون متولد دهه 70 هستیم و الان جدیدا یه نفر از این زنیکه هایی که متولد 63 ، 64 هستند رو آورده حال هممون ازش بهم میخوره . من کلی تحقیق کردم این 63 ، 64  خیلی آدم های عقده ای و آشغالی هستند . نه ادب دارن ، نه تربیت دارن ،‌نه افرهنگ. عقده ای هستند  . حالا قراره با مدیر سالن صحبت کنیم برش داره یکی مثل ما هم تیپ ما بیاره .اولین بار نیست که بهم اهانت میکنه مسلما آخرین بار هم نخواهد بود . خب برام واقعا اهمیتی نداره . تنها ناراحتیم از اینه که خانواده سنگ میبینن و میشنون و طرف اون رو میگیرن  . چند وقت پیش سنگ کاری انجام میداد و نبود . وقتی سنگ اومد بعد از چند ساعت حرف افتاده و داشتند در مورد اون کار صحبت میکردند برگشته میگه یه عده خوک کثیف دنبال اینکارها هستند . ما حرفی نزدیم  چون وظیفه پدر و مادر سنگ هست که جلوی اونا رو بگیره . شوهرش هم چیزی از خودش کم نداره . سلام نمیده . متلک میندازه . بی احترامی های بد میکنه وفقط زمان هایی که کارش گیر هست داداش داداش  و زن داداش میکنه . البته باز هم میگم من از دست اونا ناراحت  نیستم ، از دست پدر و مادر سنگ اینجور مواقع ناراحت میشم . سنگ تا الان بارها به پدر و مادرش گفته که بهشون تذکر بده اما گفتند شماها حساس هستید و یکی دوباری که سنگ جلوشون ایستاده حق رو دادند به اونا و گفتند مقصر شما هستید .

دیشب سنگ بهم میگه ببخشید تنهابا تو نبود با خواهرم هم بود . اون هم همسن تو هست . اتفاقا اون هم ناراحت شد ولی جانبداری پدر و مادر سنگ از پسر کوچیکه و خانمش باعث شده که اعتراض های اون هم سرکوب بشه . عموما خواهر سنگ هم معترض هست به بعضی از رفتارها اما راستش اونقدر تکرار شده که پوست کلفت شدیم و خیلی وقت ها به جای ناراحت شدن می خندید م

نظرات 5 + ارسال نظر
گندم جمعه 4 بهمن 1398 ساعت 11:58

سلام یه بار برادرشوهر از در اومد و پوشک خریده بود و گفت وای چقدر گرون شده و یکی از فامیلا بی توجه به اینکه حداقل از اون جمع ۷ نفر معلم بودن گفت عیب نداره پول شما معلما -ببخشید- باید به گوه حروم بشه خوب چی باید گفت هیچکی حرفی نزد

سلام
واقعا هیچی نمیشه گفت
چون واقعا پشت هم حرف فکری نیست

کم پیدا شدید،. انشالله که خیر باشه

شیرین یکشنبه 29 دی 1398 ساعت 12:14 http://khateraha95.blogfa.com/

این مدل ادمو خودم دارم
پری بدون توجه به اینکه من ترکم کلی فحش بار ترکها میکنه یا تو هر نفسی که میکشه میگه خدارو شکر که نشدیم ترک
منم اصلا اهمیت نمیدم چون اون ادم برام مهم نیست حرفهاشم مهم نیست

برای منم واقعا مهم نیست اما مهم نبودن دلیل بر ناراحتی لجظه ای نمیشه . اما واقعا میدونم اگر ثانیه ای فکر کنه همچیم حرفی رو نمیزنه پس کلا نادیده میگیرمشون

نسترن شنبه 28 دی 1398 ساعت 14:16 http://second-house.blogfa.com/

من ناراحت شدم چه برسه به شما...

من کلا آدم سختگیری نیستم

محدثه شنبه 28 دی 1398 ساعت 13:37

عجبا!!!! بهترین کار محل نکردنشون هست... گویا مقابله بی فایده اس...دیگه رفت و آمد کردن باهاشون فقط اعصاب خوردی

من آدم حساسی نیستم، بیشتر از اینکه به اعصاب خوردی فکر کنم به فان موصوع میپردازم شاید همین دور هم جمع شدن ها تغییراتی در آدم ها ایجاد کنه

دل آرام شنبه 28 دی 1398 ساعت 13:01

چه رفتار زشتی داره.
با دو تا بچه ی شیر به شیر میره آرایشگاه؟ عجب حالی داره. بچه‌ها رو کی نگه میداره؟ من اگه کارمند نبودم تا یک سال و نیم خودم دخترم رو نگه می داشتم.
خودتم اعتراض کن بهش و به مادر و پدر همسر بگو باید معذرت خواهی کنه ازمون. و تا زمانیکه رفتارش اینه، ما تو جمعی که این دو نفر باشن نمیایم.
با توجه به رفتار شما و همسر و اینکه در هر حال به رفت و آمد ادامه میدید، هم اونا جری شدن که مرتب توهین کنن هم خانواده ی همسر میگن، اینا تحمل می کنن، ما برا چی خودمون رو بندازیم وسط. همه چی خوبه.
تا اعتراض درستی نشون ندی و خانواده ی همسر احساس ترس از قطع رابطه نکنن، هیچ کاری نمی کنن. روانشناس اینا رو بهم گفت و خانواده ی همسر از وقتی ترسیدن من کلا رابطه رو قطع میکنم، کلا روندشون عوض شده.
با همسرت صحبت کن با مادر و پدرش صحبت کنه و بگه ما دیگه جایی که اینا باشن نمیایم. مگر اینکه توهین نکنن.

مادر همسرم نگه میداره، زمان هایی هم که شوهرش خونه باشه میزاره پیش باباشون، بعضی وقت ها کار بد نیست، با حرف هایی که میزنه کاری ندارم اما صادقانه از زمانی که میره سرکار آروم تر شده، واقعا دوتا بچه خیلی خیلی شلوغ اعصاب آدم رو خرد میکنه، از صبح تا شب هم نمیره، نهایت سه تا چهار ساعت با رفت و آمدش بشه، و واقعا اون چند ساعت کلی در روحیه و خستگی ناشی از اون دو تا وروجک کم میکنه
حرف هاش زیاد برام مهم نیست،. هرزگاهی ناراحت میشیم اما بهش فکر نمی‌کنیم،. حرفی قابل تامل هست که از روی آگاهی زده بشه، خیلی وقت ها دیدم حتی به حرفی که میزنه توجه نمیکنه و واقعا بدون فکر میزنه و حتی اگر فکر کنه هیچ وقت اون حرف رو نمیزنه
من و همسرم ناراحتی زیادمون از پدر و مادر همسرم هست که باید اونا در غیاب ما تذکر بدن، اما متاسفانه سیاست ندارن و کلا خوب نبودن رابطه برادرانه رو بی اهمیت میدونن، یک مثال میزنم اوایل عروسیشون همش می‌رفتند این ور اونور و برام سوغاتی می‌آوردند یک روز تشکر کردم و گفتم همینکه شما خوش باشید برای ما کافیه نیازی به هدیه و سوغاتی نیست، در ملاقات بعد دیدم ازم قیافه گرفتند و بعد از اون هم چیزی نیاوردند تا اینکه دو سال پیش گفت بعد از رفتن شما پدر شوهر برگشته گفته اون آدم نیست اینجور چیزا رو نمی‌فهمه و برای کارتون ارزش قائل نیست دیگه براشون چیزی نخرید، گفت من اون روزها ناراحت بودم از دستت ناراحت بودم چند وقت پیش با مادرم حرف میزدم گفتم اون زمان این اتفاق افتاد مامانم گفت اون که حرف بدی نزده بود، اومده بود و بهم میگفت و ازم معذرت خواهی می‌کرد،,ناراحتی من باز هم میگم بزرگتر خانواده است نه دو تا جوون که تحت تاثیر محیط قرار میگیرن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.