آگاهی بدیم

یکسری از مسائل مهم و ضروری زندگی ها همیشه تابو بوده و گویا هیچ نسلی دوست نداره عوضش کنه . یکی از اون مسائل ، مسائل مربوط به بلوغ و امور جنسی هست .

من از حق نگذرم که مادر خوبی داشتم . از 9 سالگی یک سریع مفاهیم رو بهم توضیح داد . با نوار بهداشتی  و چرا استفاده میشه و اینکه اگر بالغ بشم چه اتفاقی میوفته برام . 13 سالگی در مدرسه دل درد عجیبی  گرفتم  و از شانس اون روز مامانم ساعت 10 اومد دنبالم و گفت باید بریم جایی . رفتیم کخونه . من در دستشویی متوجه کثیف شدن لباس ریزم شدم و با گریه مامانم رو صدا زدم . مامانم اومد و گفتم اینطوری شده . گفت خودت رو بشور بیا بیرون  و بعد خودش لباس زیرم رو عوض کرد و حتی نحوه استفاده از نوار بهداشتی رو توضیح داد .بعد  از یکسال شاید هم کمتر بهم گفت باید بدنم رو تمییز کنم . برام ژیلت خرید و پودر و گفت از هر کدوم راحتی استفاده کن . به سوالاتی که اون زمان در مورد بلوغ پسرها برام پیش اومده بود در حد  اندازه جواب داد  اما دیگه هیچ وقت بیشتر از اون جلو نرفت  . چون فکر میکرد ما در دانشگاه در مورد  مطالب زناشویی می خونیم . شاید خجالت میکشید . شاید نمیدونست چی باید بگه . شاید فکر میکرد رومون به روی هم باز میشه . نمی دونم . سال ها گذشت و من ازدواج کردم . بعد از عقد من رو برداشت برد دکتر و گواهی سلامت گرفت . چرا . چون در دوران جوانی خودش یکی از اقوامشون بعد از عقد با همدیگه رابطه  کامل داشتند و بعد از مدتی با هم قبل از عروسی ناسازگار شدند و جدا شدند و  آقا اون زمان گفته بود این دختر نیست و گویا در اون زمان همه هم حرف داماد رو  قبول کرده بودند و آبروی خانواده عروس رفته بود . به قول مامانم که کاملا از جهل و سادگی بود محکم کاریه . جالبه من شنیده بودم خانواده داماد اینکار رو میکنند و عروس رو میبرند برای اینکار اما مادر من خودش برد و  وقتی همسرم فهمید و اون گواهی رو دید حسابی ناراحت شد و گفت ما اصلا از این رسما نداریم . این اشتباه بزرگی بود که متاسفانه خیلی ها الان هم دارن انجام میدن . هیچ وقت مثل خیلی از مادرهای دیگه نیومد بشینه کنارم بگه خوب  تو الان در این موقعیت باید چیکار کنی . فقط گفت  حواست تا عروسی به خودت باشه . قبل از عروسی هم فقط  اسم غسل مربوطه رو گفت . نمیدونم از سادگی بود یا از اطمینان زیاد به من که فکر میکرد اون غسل فقط شب عروسی و شب های بعدش کاربرد داره و در طول یک سال عقد نیازی به گفتن نبوده . این فقط در مورد من نیست  شاید حرف خیلی از دخترها باشه اما راستش آقایون وضعی به مراتب بدتر دارن . سنگ همیشه میگفت هیچکس حرفی از بلوغ به من نمیزد فقط به زور بابام منو میبرد کلاس تکواندو و هر بار که اعتراض میکردم میگفت برات خوبه انرژیت خالی میشه . میگفت کسی نگفت بدنت رو تمییز کن حتی نمیگفتند میتونی صورتت رو بزنی و فکر میکردم باید تا سن خاصی ریش سیبل هام رو نگه دارم و خیلی از حرف های دیگه . این واقعیت اکثر دنیای همه ماهاست . وقتی باردار شدم تصمیم گرفتیم متناسب با سن مناسب یک چیزهایی رو در زمان و شرایط مناسب به بچه مون آموزش بدیم . گفتن مسائل بلوغ و جنسی بی ادبی نیست آموزش صحیح است . خیلی از ما بیشتر باورهای جنسی مون رو از اطلاعات نادرست دوران مدرسه بدست آوردیم . از فیلم نامناسبی که ممکنه دیده باشیم و کلا از منابع بد و غیر واقع .

مشکلات بعد از ازدواح در باب مسائل جنسی خیلی بالاست از کم شدن تمایل حالا به هر دلیل تا ....  زن و مرد هم نداره . خیلی ها به خاطر آموزش ندیدن فکر میکنند که این امور طبیعی است و در دراز مدت دچار مشکل های شدید تری میشن .

متاسفانه امروز شنیدم که یکی از اقوام دور به خاطر همین مشکل از همسرشون جدا شدند . بعد از سه سال زندگی .  شنیدم اون خانم گفته اگر من بلد بودم و  بعضی چیزها رو میدونستم همون دوران عقد که با اون شدت از سردی همسرم مواجه میشدم میرفتیم مشاوره و دکتر نه اینکه اون زمان فکر میکردم از حجب و حیا با من کاری نداره و همه چیز در حد معمولی هست . اون خانم بی سواد نیست . دکترا داره  و شاغل هست اما ناگاه بود مثل ماها و خیلی از ماها .

نمیدونم حرفی که میخوام بزنم درسته یا نه ، اما ، از ما و نسل ما که گذشت ، ما سعی کنیم نسل بعدی رو در این زمینه ها و بهداشت این موارد آگاه تر تربیت کنیم


نظرات 11 + ارسال نظر
مینو پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 17:29 http://Rozhayetanhaie.blogsky.com

چه دکتر بیشعوری
واقعا متاسف شدم

نسترن یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 19:12

مادر منم هیچ وقت چیزی نگفتن، و وقتی اولین بار عادت شدم با اینکه یه چیزایی تو مدرسه شنیده بودم ولی واقعا ترسیدم و بهشون گفتم،یه بروشور دادن خوندم، همین !
برای خواهر کوچیکترم اصرار داشتن من بگم من ولی روم نمیشد و خواهرمم البته رو نمیداد
ولی مسائل زناشویی هم چیزی نگفتن
من به توصیه استاد تنظیم خانواده دانشگاه قبل عقدم برای اشنایی با بدن خودم پیش دکتر رفتم و معاینه شدم و به هیچ کسم نگفتم

اینکه خودتون رفتید دکتر کار آگاهانه و خوبی بوده، واقعا ما انسان ها با بدن خودمون از همه بیگانه تر هستیم

سحر یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 17:37 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

شیشه البته خاله شما خیلی دیگه عجیب بوده
من مادرم چیزی نمی گفت و بسته بود قبول اما دیگه نه اینکه من نطافت کنم بخواد بهم گیر بده و بگه چرا خودت تمیز کردی،خودش نیست خداش هست،مامان من خدایی اصلا کار نداشت،اونم منی که لباس باز همیشه توخونه می پوشیدم!!! نمی گفت چون هم روش نمی شد متاسفانه ک هم شنیده بود مدارس خودشون می گن....بنده خدا دختر خاله تون و بچه هاش

خاله من خیلی بیشتر از چیزی که گفتم عجیب هست و کاملا بسته و سنتی.
پس میشه نتیجه گرفت مادرها هم متفاوت هستند
اما من الان بیشتر از دختر خالم تعجب می‌کنم که داره دقیقا راه و روش خالم رو میره
خ
باز مادر شما میدونست میدونید و حرف نزده بود، شاید اگر اینطوری نبود در موردش حداقل در مورد بلوغ دخترها صحبت میکرد

دریا یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 13:04

عزیزم کتاب یا اطلاعی داری در این زمینه .که به یه پسر بچه ۱۱ ساله چه چیزایی باید بگیم؟

نه متاسفانه،. فکر کنم بهترین کار صحبت با یک مشاور و کمک گرفتن از اون هاست

حمیده یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 12:33

سلام.پسر من کلاس پنجمه و فعلا نشانه ای از بلوغ نداره اما میدونید که الان نسبت به زمان ما سن بالغ شدن اومده پایین.من در مورد بلوغ بهش گفتم که صداش تغییر می‌کنه و موهای زائد،ولی در مورد اون جریانات دیگه چیزی نگفتم واقعا نمیتونم بگم.اصلا الان زود نیست بگم؟به پدرش میگم تو بگو میگه ولش کن خودشون میفهمن!!؟

متاسفانه خیلی از پدرها نه تنها خجالت می‌کندند بلکه حتی نمیدونند چی بگن و میگن خودشون می‌فهمن، اگر بچه تون رو پیش دکتر خاصی می‌برید مثل پزشک کودکان شاید بتونید از ایشون کمک بگیرید تا بهش کمی توضیح بده

رها یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 12:00 http://golbargesepid.parsiblog.com

سلام بانو
چه موصوع جالبی مطرح کردین
دوران ما که خیلی پدر و مادرا تو این موارد خودشونو کنار میکشیدن روشون نمیشده یا چی نمیدونم
البته مامان خودم باز حداقل کلاس ۵ ام بودم یه توصیحاتی داد که سکته نکنم ولی در سایر موارد که مربوط به ازدواج میشد لابد انتطار داشت خودم سرچ کنم و ببینم چی به چیه
گواهی سلامت و اینام جز مواردی بود که نه تو خانواده همسرم و نه تو خونواده ما اصن حرفی ازش نبود هیچوخت

از روزی میترسم که ما هم موقع مواجه با این شرایط برای بچه هامون همون شکلی عمل کنیم

سحر یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 10:20 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

شاید باورت نشه من انقد با مادرم راحت‌نبودم که خیلی خوشحال می شدم به جای مادرم گتاب خوندم البته این جای خوشحالی نداره چون ما باهم راحت نبودیم و مشکل از اینجابود....خواهرمم که بدترازمن خوبیش این بود چون زود پریود نمی شدیم قبلش مدرسه و کتاب بود وگرنه چیکارمی کردیم خداداند....

چه بد، خاله منم مثل مادر شماست، دختر. خاله بزرگ من پزشک هست تا 32 سالگی از ترس مادرش حتی موهای زیر بغل‌ش رو نمیزد چون خالم معتقد بود دختر به خودش دست نمیزنه و 32 سالگی که ازدواج میکنه تازه نظافت رو انجام میده به مامانم میگفت خاله میترسیدم بفهمه داد و هوار به پا کنه فقط با قیچی کوتاه میکردم، و الان متاسفانه با اینکه خودش پزشک و متخصص هست اما در مورد بچه هاش هم همون رفتار بسته رو داره، بطوری که پسرهاش که 12 و 14 ساله هستند رفتند و از خاله شون سوالاتش ن رو پرسیدند
همیشه هم بین اون دو تا دختر خالم که با هم خواهر هستند اختلاف نظر در مورد تربیت بچه هاست و بزرگه میگه روش ما درسته کوچیکه میگه اصلا مگه شما روشی هم دارید
اینجور مادرها کم نیستند حتی در قشر تحصیل کرده، انشالله که ما سعی می‌کنیم دیدمشون رو بهتر کنیم

مینو یکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 01:21 http://Rozhayetanhaie.blogsky.com

کاملا موافقم

سحر شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 21:00 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

راستش من مادرم راجبه هیچی دقیقا هیچی و دقیقا هیچی بامن حرف نزد نه تنها با من بلکه با خواهر بزرگترم که ی بار حرف می زدم متوحه شدم با اوون هم حرف نزده ،در دکرام من تو مدرسه کتاب های اموزشی پخش می کردم و اطلاع رسانی می کردن،من تابستون سالی که سدم راهنمایی می رفتیم‌پزیود شدم جالبه بهت بگم چندماه بود منتظرش بودم همش خودم چک می کردم چون تو کتابچه نوشته بودخیلی دیر بشه باید برید دکتر و تمام دوستامم اون زمان پریود می شدن و فکر می کردن من دروع می گم نمی شم اما ما خانوادگی دقیقا همون زمان پریودمی شیم رمنم حواسم بود خلاصه
خدادخیرشدن بده بابت کتاب،وگرنه حانواده که کلا بی خیال ....،فقط یادم من از قبل خودم دیده بودم که مادرم کحا می زاره نوار بهداشتی رفتم برداشتم،تازه خوشحالم شدم سالمم و اصلا نه ناراحت شدم نه گریه کردم، و بعدم نمی خواستم اصلا به مادرم بگم فقط با خجالت گفتم که فقط بدونه!!!و اگه نوار تموم می شد بخره!!گواهی سلاپام اصلا اصلا رسم نداریم نه می بریم نه می برن ی بارم مادرم نگفت بیا بریم یا برو خداروشکر با عروساشم اصلا ابدا کار نداشت خلاصه فقط هرزگلهی می گفت تو عقد رابطه نداشتن بهتره اونم سربسته می گفت،غسل این چیزام خودم می دونستم از همون کتابچه،راستش من خیلی کتاب خون بودم نمی دونم همه اون کتاب گرفتن مثل من زیر و بنش درآوردن یا نه
انشاالله ما اطلاع رسانی به موقع و خوبی داشته باشیم با بچه هامون

چه کتاب خوبی . اما باز هم از نوشته های یک کتاب خواندن کجا و از زبان مادر شنیدن کجا . به هر حال همیشه سوال بود و بود و گذشت . واقعا دغدغه مهمی برام هست که ماها بتونیم آموزش های لازم رو در زمان مناسب و با کلمات مناسب بر زبان بیاریم

سولماز شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 19:26

یادم رفت بگم واسه ازدواج هم مادرم بیشتر از خانواده شوهرم عجله داشت برام گواهی سلامت بگیره چه حس بدی داشتم اون روز احساس میکردم به شعورم توهین شده گواهی برا دخترا مثل سند می مونه

کاملا درک میکنم خیلی به شعور ادم بر میخوره . دکتره میخواست جلوی مادرم منو معاینه کنه من خجالت کشیدم و گفتم مادرم بره بیرون . دکتر نفهم هم همش میگفت تو کاری کردی که الان میترسی و بعد از معاینه باز حق به جانب واستاد و گفت گویا قصر در رفتی . خیلی نفهم بود . خدا ازش نگذره که اون لحظه دوبار حالم رو بد کرد و دستام از شدن عصبانیت و ناراحتی میلرزیدن

سولماز شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 19:22

رو موضوع خوبی دست گذاشتی من که قبل از اینکه پریود بشم یه دوستی داشتم که به من همه چی رو گفت یعنی قبل از اینکه مادر م بهم آموزش بده اون منو با این مسائل آشنا کرد راستش من با مادرم ااصلا در موردش به جز یکبار صحبت نکردیم و من همیشه خودم نوار بهداشتی خریدم اصلا تو این مسائل بامادرم راحت نبودم

ایکاش مادرتون میگفت و مادرهامون خیلی اطلاعات بهمون میدادند
شما در حق بچه هاتون در این زمینه کوتاهی نکنید . دانش و اطلاعات در تمامی این زمینه ها در سنین مختلف و مناسب مثل بهداشت واجب است

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.