هفته گذشته تصمیم گرفتیم که یک سفر بریم تا کمی حال و هوامون عوض بشه . چند جا رو مد نظر گرفتیم ، دیزین - مشهد - کیش که بعد از صحبت با هم تصمیم به مشهد شد .
بلیط رو گرفتیم و هتل هم رزرو کردیم . از اونجایی که تا حالا با آینه در مورد امام ها صحبت نکردیم و فقط امام حسین رو بر مبنای شور عاشورایی میشناخت تصمیم گرفتیم که براش خاطره سازی کنیم . چند وقتی بود که ازمون تلسکوپ و دوربین دوچشمی میخواست. ( بعد از دیدن انیمیشن لگو 2 عاشق ستاره ها و فضا شده و میگه من میخوام فضانورد بشم و کلا تو آسمون ها سیر میکنه). از اونجایی که قبلا هم تصمیم به خرید تلسکوپ داشتیم و از قبل تحقیق کرده بودیم رفتیم شرکت ایران تلسکوپ که وارد کننده های تلسکوپ های سلسترون هست . از قیمت ها که بگذریم (تلسکوپی که دو سه سال پیش میشد با 8 میلیون خرید شده 115 میلیون ) بعد از راهنمایی ها یک تلسکوپ مدل az60 سلسترون گرفتیم که گفتند برای آماتوری خوب هست و بنا به علاقه تا 12 سالگی و حتی تا پایان دبیرستان میشه استفاده کرد و از اونجایی که آینه هر چقدر تلاش میکرد به خاطر تکان دادن تلسکوپ نمی تونست ببینه ( الان گذاشتیم بالای کمد تا چند سال دیگه بهش بدیم) براش یک دوربین دوچشمی سلسترون g2 ، 10*50 گرفتیم که یک دل نه صد دل عاشق شد . با این دوربین دوچشمی میشه ماه و پستی بلندی هاش رو دید و ناهید و چند تا از ستاره ها رو هم میشه خوب تماشا کرد ولی کارایی کمتری نسبت به تلسکوپ داره ولی برای طبیعت گردی و دیدن پرندگان هم عالی هست .
فرداش کادو کردیم و قرار شد ببریم بدیم یکی از خادمین حرم از طرف امام رضا بابت اولین زیارت بهش بده .
یکشنبه 1400/7/25
ساعت 5 صبح بیدار شدم و بعد از نماز و جمع کردن چمدان راهی فرودگاه شدیم . پرواز راس ساعت اعلامی انجام شد و اگر از کم بودن بیش از حد فاصله صندلی ها بگذریم ،پرواز خوبی بود و ساعت 11:45 دقیقه به مشهد رسیدیم . ماشین هتل از قبل اومده بود و به سمت هتل حرکت کردیم . در هنگام ورود با پذیرایی خوب مواجه شدیم و خیلی زود قبل از ساعت 2 اتاق رو بهمون تحویل دادند . اتاقی بزرگ و عالی . چمدان رو خالی کردم و مثل همیشه برای ناهار کتلت درست کرده بودم خوردیم و سنگ خوابید و من و آینه به زیارت رفتیم و چه عجیب بود هوای دلم بعد از ده سال طلبیده شدن . به آینه گفتم اینجا خونه امام رضاست و آینه از بزرگی حیاط و اون همه بچه به وجد اومده بود و میگفت امام رضا گفته اینا بیان با من بازی کنند و منم میگفتم بله . دقیقا سال 90 که مشهد بودیم از امام رضا خواستم که اینبار دیگه تنها نخوادمون و الان بعد از 10 سال سه نفره رفته بودیم پابوس آقا . بعد از زیارت برگشتیم هتل و نیم ساعت بعدش سنگ گفت منم میخوام برم حرم و مجددا 3 تایی رهسپار شدیم . به محض رسیدن آینه خوابش برد و از اونجایی که هوا سردتر از تهران بود و منم لباس مناسبی تن آینه نکرده بودم زود برگشتیم هتل .ساعت 8 رفتیم شام خوردیم و الحق که پیتزای خوشمزه و بزرگی بود و بعد از شام من خوابیدم و دیگه نمیدونم پدر و پسر چه کردند .
دوشنبه 1400/7/26
قرار بود برای نماز صبح برم حرم که خواب موندم . ساعت 7 بیدار شدم و با صدای من سنگ هم بیدار شد . بعد از دوش گرفتن رفتیم برای صبحانه و واقعا یکی از کامل ترین صبحانه ها بود و محیط بسیار تمیز .ببعد رفتیم حرم. با این نظمی که درست کردند به راحتی با 10 دقیقه ایستادن در صف دستم به ضریح رسید و برای همه دعا کردم، از اونجا رفتیم آرامگاه نادر شاه و نزدیک ساعت 2 در حالی که آینه خوابیده بود برگشتیم هتل. کمی استراحت کردیم و بعد رفتیم آتلیه هتل و چندتایی عکس انداختیم و بعد رفتیم خرید سوغاتی و برگشتیم و پدر و پسر رفتند استخر و من موندم تا کمی استراحت کنم، ساعت 8 شب برای شام رفتیم و چون ناهار هم نخورده بودیم حسابی گرسنه بودیم، بعد از شام و خوردن چایی ساعت 11 رفتیم حرم و اول گفتند هدیه آینه رو نمیشه برد داخل، دادیم امانات و بعد از زیارت از یکی از خادمین در ورودی خواستیم از طرف امام رضا بده به آینه و چقدر آینه با دیدن هدیه اش خوشحال شد و همونجا نشستیم کمی ماه رو دیدیم و حرف زدیم و برگشتیم و خوابیدیم
سه شنبه 1400/7/27
ساعت 3 صبح بیدار شدم . داشتم بی سرو صدا آماده رفتن به حرم میشدم که آینه بیدار شد و گفت بیا بریم خونه امام حسین( کلا بیشتر از امام رضا میگفت امام حسین ) به صدای آینه ،سنگ هم بیدار شد و سه تایی رفتیم حرم . هوای صبحگاهی خنک بود و باد ملایمی میومد که متاسفانه من یادم رفته بود کلاه بردارم و آینه سرما خورد .تاساعت 6 حرم بودیم و برگشتیم و دوش گرفتیم و رفتیم برای صبحانه . بعد از صبحانه وسایل رو جمع کردیم و رفتیم شهربازی هتل ، تا آینه بازی کنه ( اصلا خوب نبود و بسیار کثیف یعنی الکی هزینه دادیم و به جای یک ساعت کمتر از 10 دقیقه اونجا موندیم). درخواست چک اوت اتاق رو دادیم و مجددا رفتیم حرم و نماز رو خوندیم و زیارت و خداحافظی کردیم و برگشتیم جمدان ها رو برداشتیم و رفتیم سمت فرودگاه و بلاخره ساعت 4:45 رسیدیم تهران .مامان و بابا اومده بودند دنبالمون و رفتیم و بعد از خوردن چایی و کمی استراحت برگشتیم خونه خودمون
و اینچنین سفر سه روزه ما به شهر عشق تمام شد .
انشالله که به زودی زود مجددا قسمت بشه که به دیدار اما مهربانی ها بریم
این اولین سفر چند روزه آینه بود و واقعا در یک کلام بشدت خوش سفر هست و بسیار همراه .
پاییز آمد . فصل زیبا و مورد علاقه من
کلاس موسیقی آینه رو عوض کردم و در این دو جلسه روال کلاس بسیار خوب هست . در کلاس کتاب می خونند کاردستی درست میکنند تایم کلاس یک ساعت هست و یک سوم پارس هزینه 12 جلسه رو دادم و از همه مهمتر سوخت نداره و اگر از قبل اطلاع داده بشه اون جلسه محفوظ میمونه . کلاس سفال هم ثبت نام کردم با توجه به هزینه خیلی زیادی که ازمون گرفت اصلا راضی نیستم . دو سه باری منم باهاش رفتم سر کلاس . مربی یکم گل میزاره جلوی بچه ها و خودش میره پی کار خودش و بچه ها کلا بعد از دو سه دقیقه فقط تو راه پله ها هستند . دوره سفال تا پایان سال هست و اگر تموم بشه دیگه اونجا ثبت نام نمیکنم . سفال رو به خاطر حس وسواسی که بابت کثیف شدن دست هاش پیدا کرده بود ثبت نام کردم و خدا رو شکر تا حدودی حساسیت گلی و خمیری شدن دست هاش از بین رفته
سال 98 کرمان موتور ثبت نام j4 با قیمت قطعی داشت و ثبت نام کرده بودیم و قرار بود مهر 99 تحویل بدن که بعد از تکمیل وجه بدقولی کردند و نهایتا خرداد 1400 تحویل دادند . مرداد ماه در خیابان یک موتور از جلو زد بهمون و تقریبا سپر داغون شد و همون موقع فهمیدیم واقعا ماشین ضعیفی هست . یعنی اگر یک ماشین بهمون میزد کلا جمع میشد . از طرفی چون ماشین قبلیمون بسترن بود و از لحاظ قدرت موتور و بدنه قویتر از این بود و همش مقایسه میکردیم بلاخره تصمیم گرفتیم بفروشیم و فروختیم .
سال 97 بسترن رو 136 میلیون گرفتیم و هیوندا اکسنت 180 میلیون بود . سنگ گفت 50 از دوستم بگیرم هیوندا بخریم . چون بدهی داشتیم و دوست نداشتم بدهی جدید ایجاد کنیم قبول نکردم . اون روز در نمایندگی یکی اومد هیوندا اکسنت 20 هزار تا کارکرد مدل 97 فروخت 830 میلیون . یه جایی فرصتی پیش میاد و در اثر اشتباه تصمیم گیریمون نمیتونیم درست ازش استفاده کنیم . اگر اون زمان هیوندا رو میگرفتیم خیلی راحت تر میتونستیم به ماشین بهتری تبدیل کنیم .اما الان تبدیل همون j4 به s3 شده برامون تبدیل به احسن .انشالله که یکروزی برسه که ماشین های با کیفیت در داخل تولید بشه ( شتر در خواب بیند پنبه دانه) و یا با قیمت مناسب و ارزش واقعی بتونیم ماشین های با کیفیت و استاندارد مناسب تهیه کنیم .