همه چیز تموم شد

خونه عملا از دست رفت . واحد مارو به 3 نفر فروخته که ما نفر سوم بودیم . یکی از واحد ها رو به 21 نفر فروخته و الباقی واحد ها هم  همینطور .

گریه کردم با تمام وجود از ته دل . آتیش گرفتم . ماشین ها رفت ،طلا ها رفت ،پس انداز رفت  تا به اون خونه برسیم و الان ما هستیم و صفر خودمون و قسط هایی که به خاطر بی شرف بودن  کسی دیگه باید تا 2-3 سال پرداخت کنیم .

بی شرف بودن و مال مردم رو خوردن نمیدونم چه لذتی داره .

من امروز تمام شدم . به انتهای خودم رسیدم . من انسان ها رو همیشه انسان دیدم  ولی از امروز همه برام بی شرف هستند مگر اینکه خلافش رو ثابت کنند و این  تفکر من نیستم  و داره آزارم میده .

برای آرامش روح و روانم دعا کنید . کمی بیش از 8 سال در این وبلاگ نوشتم و دوستان خوبی پیدا کردم . اما دیگه اینجا به انتها رسیدم . اگر چیزی نوشتم که خاطرتون رو مکدر کردم یا باعث سوءتفاهم شد ببخشید . این آخرین پست این وبلاگ خواهد بود . به احترام تمامی عزیزان نظرات رو تایید و جواب خواهم داد ولی دیگه حال و احساسی برای نوشتن باقی نمونده .

یا علی

خدانگهدار