12 سال گذشت

روزها داره میگذره .دیروز 12 همین سالگرد ازدواجمون بود . اصلا یادمون نبود و با تماس همسایه بالایی برای کاری و گفتن تاریخ یادش افتادیم

متاسفانه خانواده عموم و عمه ام با هم با یک ماشین عازم سفری بودند که تصادف کردند شوهر عمه ام همون لحظه فوت کردند و عموم ده روز بعد . حال عمه و زن عموم هم خوب نیست . در این بین مامان مجددا تحت عمل جراحی قرار گرفت و الان دو هفته ای ازش میگذره ولی همچنان دستش بسته است و گفته باید تا 6 هفته با همین وضعیت باشی . بابا مرخصی گرفته و نشسته پیش مامان تا من بابت رفت و آمد هر روزه اذیت نشم . و فقط برای دکتر بردن میرم خونشون . کل سود و سرمایه ام به خاطر یک اشتباه در بایننس از بین رفت ( سنگ نذاشت استاپ لاس رو فعال کنم و هر چقدر گفتم بازار داره میریزه گفت صبر کن و در چند دقیه با یک کندل وحشتناک پولم رفت  و واقعا از اون روز به بعد اون آدم سابق نشدم ) تا اومدم ضرر رو جبران کنم صرافی بایننس احراز هویت رو اجباری کرد و عملا مجبور به خارج شدن از اون صرافی شدم و فعلا نتونستم با صرافی دیگه ای کار کنم ( البته کوینکس رو امتحان کردم اما برای فیوچرز خوب نیست) . و البته کلی اتفاق های خوب . سنگ منو کلاس های آموزشی تیر و کمان ثبت نام کرد و واقعا در همون جلسه اول کلی لذت بردم  . آینه با مهربونی هاش هر روز دلم رو میبره . چند وقت قبل یک حمله آسم شدید داشتم و من و آینه تنها بودیم .وقت هایی که حمله ها شدید میشه قادر به تکون خوردن نیستم و واقعا از حال میرم . آینه سریع رفت از کیفم اسپری رو آورد و بعد رفت سبد داروها رو آورد و آب و لیوان . برام آب ریخت و کلی سعی کرد که زمین نریزه (  هر چند که ریخت) و همش نازم میکرد و میگفت خوبی ؟‌خوشحالی ؟‌ داشتم فکر میکردم که کی این همه بزرگ شده که سعی میکنه مراقبم باشه .

از وقتی تبلیغات کتاب ببعی و ببعو رو  از تلویزیون دیده ازمون میخواد براش سفارش بدیم تا آقای پستچی بیاره دم در بهمون تحویل بده . هر بار هم یادمون میره . تا اینکه امروز صبح تا تبلیغاتش شروع شد گوشیم رو آورد و گفت برام سفارش بده . سفارش دادم .قیمت کتاب ها 99 هزار تومان و در محل موقع تحویل گرفته میشه . اینکه بهمون گفت کتاب میخواد خیلی لذت بخش بود . این رو کسی متوجه میشه که عاشق کتاب  و کتاب خواندن باشه . جدیدا داستان هم زیاد تعریف میکنه و اتفاق هایی که میوفته رو از دیدگاه خودش تعریف میکنه .

انیمیشن the good dinasoor ( دایناسور خوب) رو براش گذاشته بودم کلی براش سوال پیش اومده بود . مثلا باباش چی شد . دریا چیه . چرا رفت دریا . بچه چرا تنهاست . مامان باباش کجان . و بعد از اون هرزگاهی بهمون میگه میخوام براتون قصه دایناسور بگم . یکی بود نبود . غیر خدا نبود . بچه بود . مامان بابا رفتند دریا . با دایناسور دوست شد  و برای ما جالب هست که فیلمی که از نگاه یک دایناسور ساخته شده برای آینه از دیدگاه اون پسر بچه معنا پیدا کرده .

تمام فکر  و ذکرش شده رفتن به کوه و انگار اون سفر یک روزه به دیزین بیشتر از همه برای آینه لذت بخش بوده . جمعه رفته بودیم دارآباد . میگه بریم کوه . بریم خونمون تو کوه . بهش میگیم اون فقط یک اتاق تو هتل بود برای ما نبود . میگه بریم بخریم . بابا پول داری بخریم .  بریم از اونا ( منظورش بیلیارد) هست و دستش رو انگار که چوب گرفته دستش به سمت جلو حرکت میده و میگه گل موفق شدم . یا میگه بریم تلس( تله سیژ) بعد یک خط مستقیم رو هوا رسم میکنه و میگه از اون بالا ببعی ببینیم .

مبل سه نفرمون خراب شده .پارچه و بدنه کاملا سالم هست و داخلش خراب شده و نیاز به فوم جدید داره . رفتیم پرسیدیم میگه با چیزی که شما میخواهید ( فوم انتخابی داخل) 5 میلیون . دو تا 150 هم برای حمل  و نقل میگیره  و یک کارگر برای پایین و بالا آوردن هر طبقه 20 برای هر دفعه . هنوز پارچه کاملا سالم هست و قرار نیست عوض بشه . ما این راحتی ها رو کلا  3.5  خریده بودیم . به کجا چنین شتابان .


نظرات 5 + ارسال نظر
گندم دوشنبه 1 شهریور 1400 ساعت 20:32 http://minima.blog.ir

سالگرد ازدواج مبارک همیشه در کنار هم شاد باشید .
چقدر بزرگ شدن بچه ها لذت بخش هست .
دقیقا دختر من هم یکی دو ساعت هست گیر داده بریم بیرون هر دفعه یک بهانه جور می کنه و میاد .

ممنون عزیزم
خوبی بزرگ شدن بچه ها اینکه گذر عمر خودمون رو نمی‌بینیم
خدا باران (چرا گفتم باران؟ آسمان را) و اون یکی دختر گلتون رو نگه داره

سحر دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 15:35 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

خدا مادرت حفظ کنه الهی که زودترخوب بشه.
واقعا از کارایی که می کنی لدت می برم هم زبا هم موسیقی هم ورزش
چقدر خوب که همسرت پایه است دمش گرم.

خدا به همه پدر و مادرها سلامتی بده
لطف داری، دست همسرم واقعا درد نکنه، البته در کارهایی که خودش دوست داره کمک میکنه راست میگه یکبار ظرف بشوره یا جارو بکشه

سحر دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 13:27 http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

تبربک می گم عزیزم سالگرد ازدواجت
تسلیتم بابت فوت عمو و شوهرعمه...
واقعا درخواست کتاب از قشنگ ترین لذت هاست موافقم منم تجربه کردم.
بابت ضررتم متاسفم اصلا نفهمیدم چی بوود
وای تیر و کمان عااالی دست همسرت درد نکنه
راستی وقتاییی که کلاس می ری حالا موسیقی کلاس زبان یا همین تیر و کمان ایننه کجا می زاری؟

ممنون
تایم کلاس موسیقی رو همسرم نگه میداره،. اول من رو میرسونن و بعد باهم میرن پارک
کلاس زبان رو جمعه ها داشتیم که میذاشتیم خونه مامانم که الان بعد از عید به خاطر وضعیت مامان فعلا گفتیم تا مهر کلاس نمیریم و هر دو هفته یکبار آنلاین مکالمه یکساعته برگزار میشه که کنار خودمون هست
برای تیر و کمان هم چون مجموعه ورزشی هست و محوطه خیلی بزرگی داره و در ورودی مجموعه تیر و کمانش بسته میشه و محوطه تیراندازی جداست و محوطه سبز داخلش جدا، با خیال راحت در محوطه سبز برای خودش با گربه یا توپی که می‌بریم بازی میکنه و هرزگاهی میاد پیش ما و مربی یک کمان کوچک و تیر میده بهش و میگه شما هم بزن، اونجا هم باز با همسرم دوتایی میریم و بعضی وقت ها من و بعضی وقت ها هم همسرم میریم در حیاط محوطه باهاش بازی میکنیم

غزل سپید دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 13:06

شیشه جان بابت فوت عمو و شوهر عمه تون واقعا متاسف شدم.تسلیت عرض میکنم و امیدوارم عمه و زن عمو بهبود پیدا کنند...
کاش مامان هم بهبودی کامل پیدا کنند . همگی اذیت شدین ای چند وقت . اونم در این اوضاع سخت مراکز درمانی.
عزیزم میدونم که سرمایه از دست دادن سخته اما چه میشه کرد. تنت سلامت باشه. دوباره به دست میارید به امید خدا.
واسه پسر قشنگت غش کردم...واقعا دارن کنارمون بزرگ میشن و کاش همیشه شادی باشه توی دلهای پاکشون. خدا حفظش کنه براتون.
سالگرد ازدواجتون هم مبارک. خوشبخت ترین باشید در کنار هم

ممنون عزیزم
انشالله،. واقعا مامان خیلی داره اذیت میشه از عید تا الان این سومین عملش بود اون هم در این شرایط وحشتناک کرونایی
سرمایه رو با کلی زحمت جمع کرده بودم واقعا دلم سوخت و حالم هنوز که هنوزه بدِ
در چشم بهم زدنی بچه ها بزرگ میشن و ایکاش اونقدر صبر و حوصله داشته باشیم که تک تک لحظات شون رو با جان و دل لذت ببریم

ربولی حسن کور یکشنبه 10 مرداد 1400 ساعت 19:12 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
تسلیت میگم
این که به همسرتون غر نمیزنین واقعا جای تشکر داره!
و همین طور که خودتون هم گفتین توی زندگی همیشه تلخی و شیرینی در کنار هم هستند. و این با ماست که به کدومشون بیشتر توجه کنیم.
راستش فعلا که کلا فلوس لاموجود. اما اصولا جرات ریسک توی این بازارها را هم ندارم.

سلام
ممنون
زندگی بالا پایین داره، از اول زندگی تصمیم گرفتیم پول من و پول تو، مال من و مال تو نداشته باشیم، خیلی وقت ها شکست خوردیم اما هوای دل همو داشتیم خیلی وقت ها اشتباه کردیم اما با کمک هم حل کردیم، نه من اهل غر هستم و نه همسرم،. به قول شماست این با خود ماست که زندگی رو به کام هم تلخ کنیم یا شیرین
در اینجور بازارها بدون علم وارد شدن خودکشی هست، من بعد از 4 سال فقط دیدن و تحلیل کردن واردش شدم و واقعا ریسک بالایی داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.