از زمانی که ازدواج کردم تا روزی که آینه رو ثبت نام کردم شکی در بهترین بودن اون موسسه نداشتم . بیشتر از 10 سال رصدش کردم و موفقیت هاش رو دیدیم و فقط و فقط ازش خوبی شنیدم تا اینکه خودم واردش شدم .
از سال 86 آموزشگاه موسیقی پارس رو میشناختم . البته اگر کسی بچه داشته باشه و گوشه چشمی به موسیقی و علاقه به آموزش موسیقی کودک بی شک پارس رو میشناسه . اینکه حقیقتا آقای نظر تحولی در آموزش موسیقی کودک انجام دادند شکی نیست و هر کس هم که پشت سر این آموزشگاه بد میگه ( رقبا) اما در کل نسبت به حرفه ای بودن خود آقای نظر ، نظر مثبت دارند .
منم مثل مادرهایی که دوست داشتم بچه ام در یک موسسه کاملا حرفه ای و مرتب آموزش ببینه لحظه شماری میکردم و وقتی دیدیم که نوبت ثبت نام متولدین نیمه اول 97 شروع شد اقدام به ثبت نام کردم . اینکه 2 تا 3 برابر یک آموزشگاه موسیقی داره برای ترمش میگیره شکی نیست ولی همه افرادی که ثبت نام میکنند با علم به این موضوع هست و کلا به خاطر کیفیت آموزشی و خروجی اینکار رو میکنند .
منم مثل همه مادرها به خاطر کیفیت و فضای حرفه ای، آینه رو ثبت نام کردم . اما از همون جلسه اول فهمیدم اشتباه کردم چرا ؟؟ چون اکثر افرادی که میومدند در تصور باخ و موتزارت شدن بچه هاش بودند و من در لذت بردن بچه ام در کنار همسالان و فضای شاد و نهایتا خود آینه بودن پسرم . جلسه دوم بهم گفتند که آینه باید از کلاس گروهی خارج بشه و وقتی علت رو جویا شدم گفتند مادرهای دیگه شکایت کردند که کنجکاوی های این باعث حواس پرتی بچه های دیگه میشه . جوک بود ولی گریه دار . یعنی یک مادر از یک بچه دو و نیم ساله به خاطر اینکه بچه اش رو از راه بدر نکنه شکایت کرده بود و چون تفکر اونا مطابق مسیر آموزشگاه یعنی موتزارت شدن بود برنده شد و جلسه سوم آینه رو از کلاس گروهی به کلاس خصوصی بازی منتقل کردند . یعنی من یک میلیون و هشتصد و شصت هزار تومان پرداخت کرده بودم که بچه ام هفته ای یکبار نیم ساعت بره با یک بزرگسال بازی کنه . در کنار این ،اتیکت زدن های مختلف به آینه بایت اینکه به وسایل موجود در کلاس دوست داشت دست بزنه شروع شد . بی قانون ، نظم ناپذیر ، حرف گوش نکن . روزی که از کلاس گروهی اخراجمون کردند شبیه یک ماده شیر شده بودم که اگر کسی نزدیکم میشد تکه پاره اش میکردم . اما با صحبتی که با سنگ و دوست جانم کردم تصمیم گرفتم تا پایان ترم ، آینه رو به کلاس خصوصی ببرم . البته به چند دلیل . اول اینکه دوست نداشتیم کاری رو نیمه رها کنیم و از اونجایی که شهریه پرداخت کرده بودم اونا تا پایان ترم در مقابل آینه وظیفه و تکلیفی داشتند. دوم اینکه آینه شدیدا به اون محیط علاقه مند شده بود و کافی بود از اون خیابون رد میشدیم که همش میگفت کلاس من . خاله... ( اسم مربی). سه ماه گذشت ثبت نام ترم دوم شروع شد . بر خلاف اینکه دیگه مثل قبل معتقد نبودم این آموزشگاه بهترین خودش هست ترم دوم رو بنا به دلایلی ثبت نام کردم . آینه با مربی ارتباط برقرار کرده بود . بدون من تمام مدت در کلاس میشست . تنها مشکلم تنها بودن آینه بود . من دوست داشتم آینه در کلاس با همسالان خودش باشه اما طی صحبتی که با مربی انجام دادم گفت که مربی گروهی گفته که آینه شرایط لازم برای کلاس گروهی رو نداره . از طرفی به خاطر جابه جایی مون به خاطر عمل مامان آینه شدیدا دلبسته کلاسش بود و همش میپرسید که چند روز دیگه میره کلاس و ما هم در اون شرایط قطع شدن ناگهانی کلاس رو درست نمیدونستیم .
استاد پیانو من هم در همون آموزشگاه آموزش میداد که چند ماه قبل بهم گفت من یک آموزشگاه دیگه هم میرم که هزینه اش از اینجا کمتر هست بیا اونجا . یک روز بهش گفتم که آینه رو اونجا ثبت نام کردم که گفت اشتباه کردی . گفت سن آموزش از 4 سال هست . پیشنهاد داد کلاس ارف رو همونجا ادامه بدم ولی یادم نره که تنها هدف از کلاس ارف آموزش رنگ و نت و ریتم هست اگر بچه ای به بلز یا فلوت ریکوردر تسلط نداشت هیچ اشکالی نداره و از 4 یا 5 سالگی ببرم پیش خودش یا جایی که مد نظرم هست ( انیستو پیانو پویان آزاده) . ترم دوم آینه شروع شد و از اواسط ترم شخص دیگه ای که حتی تفکرات مادرانمون هم شبیه هم هست به کلاس اضافه شد . مجددا با پایان ترم دوم قصد جابجایی داشتم که هر چقدر گشتم ، با توجه به تجربیاتم در این شش ماه جایی به اصول مندی در آموزش به کوکان ندیدم .
من خودم اعتراف میکنم که این آموزشگاه از این سن مناسب نبود . شاید مناسب تفکر من که دلم نمی خواست بچه ام باخ بشه . من دوست داشتم بچه ام لذت ببره و نهایتا خودش بشه . اینکه بتونه آهنگ موتزارت بزنه خوبه ولی برام قشنگ این بود که خودش نت ها رو در گام های مختلف کنار هم قرار بده و خودش باشه مسلما همه بچه هایی که به سمت موسیقی میرن در دوره های آموزشیشون اثار بزرگان رو میزنند تجزیه تحلیل میکنند اما حد بچه ها از نگاه من گذشته نبود ، آینده بود . من دوست داشتم آینه با لذت رو بلز بزنه و آهنگ خودش رو داشته باشه تا یک کار کپی . ( البته به بلز نرسیدند هنوز) . الان میگم اگر خدا فرزند دیگه ای بهم بده دیگه هیچ عجله ای در آموزش موسیقی ندارم و از 5 سال در صورت علاقه خودش اینکار رو شروع میکنم .
ترم سوم رو با رضایت ثبت نام کردم . رضایت من از رضایت آینه میاد و تمایل خودش به حضور در کلاس و سعی در تمرین و تکرار . در این مدت بخش کردن رو یاد گرفته و خیلی راحت کلمات تا 3 سیلاب رو میتونه بخش کنه. تسلط اش رو رنگ ها بیشتر شده . تفاوت حیوانات با حشرات را در طبقه بندی میدونه .اینکه بگم همه این مهارت ها از کلاس موسیقی میاد درست نیست ولی بحش کردن رو کامل از کلاس یاد گرفته
در یک کلام در آموزش مهارت عجله نکنیم . آینه من رو ببخش اگر زودتر از زمان مناسب به کلاس بردم و با جداسازی کلاست باعث ایجاد حس بد در درونت شدم . دوست دارم پسرم
متاسفانه در جامعه ای زندگی میکنیم که آرایشگاه ها شلوغتر از کتابفروشی هاست
بابت فلان کار ابرو و مژه و مو و رنگ و ناخن صدها هزار تومان هزینه میکنیم ولی برای کتاب..
..؟؟؟
کتاب هر چقدر هم گرون باشه باز از هر هزینه آرایشگاه کمتره
به امید روزی که مغز پر، پر افتخار تر از ابرو و مو و مژه پر باشه
امروز رفتم کتاب پرایس اکشن بخرم پای صندوق گفت 345 هزار تومان، با وقار گذاشتم رو میز و پریدم بیرون، اونقدر سایت ها رو گشتم که بلاخره از booki تونستم یک کتاب خوب پیدا کنم و الان من هستم و فایل pdf ای که باید بشینم و ترجمه کنم. هم خوب هست هم بد، دایره لغت تخصصی ام بالا میره و در مقابل ممکنه ماه ها و در بدترین حالت یکسالی طول بکشه
خدا من رو ببخشه، چند شب پیش تا ساعت 4 صبح آینه نخوابید و منم خسته بودم تا اینکه عصبانی شدم و دعواش کردم و بهش گفتم بچه احمق (کار بسیار اشتباهی کردم)یاد گرفت و از صبح همون روز این کلمه افتاد تو دهنش و اگر کاری مطابق میلش نبود میگفت احمق واز امروز با تغییر احمق به احمد بعد از هر بار تکرار این کلمه ما یکصدا میگیم احمد کیه و دنبال احمد آقا میگردیم، خدا من رو ببخشه
چرا هزینه دارو به یکباره این قدر بالا رفته؟
از اول خرداد تا دقیقا دیروز نزدیک دو میلیون و صد و هشتاد پول دارو های مامان شده، یک میلیون و صدو شصت داروی ستون فقرات شد و الباقی در دو نوبت برای قلب، این داروها رو ما قبلا هم میگرفتیم اما نه با این قیمت ها
به نظرم یکی از دلایل حذف همین دفترچه های تامین اجتماعی هست، دکتر نسخه رو در سربرگ خودش مینویسه ، البته کد ملی رو هم مینویسه ولی احساس میکنم خود داروخانه ها در تاییدیه گرفتن تنبلی میکنند چون تا زمانی که دارو در دفترچه نوشته میشد مبلغ خیلی خیلی کمتری پرداخت میکردیم ، الان خودم هم با همین مشکل مواجه شدم، دکتر ریه فامیلیم رو کامل ننوشت داروخانه گفت نمیشه تاییدیه بگیرم، بردم اصلاح کرد گفت اسپری 500 نوشته من 250 دارم نمیشه تاییدیه گرفت، رفتم دادم 250 نوشت اوردم گفت این مدل دیسکی نوشته من هوایی دارم، اون رو هم دکتر برام درست کرد و سه تا نسخه داد دستم در مدل های مختلف که هر کدوم رو داشت بگیرم که باز هم گفت من ایرانیش رو دارم این خارجی نوشته نمیشه تاییدیه گرفت، من که برای خودم نخریدم و منتظرم فرصت بشه برم سیزده آبان یا 29 فروردین دنبالش، اما واقعا داروخانه ها دارن بامردم بد تا میکنند
ناخن پای آینه ترک های عمیق برداشته و شدیدا شکننده شده و رو به بالاست، دکترش گفت از داروخانه محلول تقویت کننده ناخن بگیر بزن خوب میشه، رفتم بگیرم گفت ایرانی ندارم خارجی دارم 380 هزار تومان، اندازه اش هم به اندازه انگشت کوچیکه دستم بودم و قطرش از اون هم کمتر، نگرفتم یعنی واقعا دلم نیومد فعلا دارم به ناخن هاش روغن زیتون و روغن آرگان میزنم
واقعا هزینه درمان خیلی بالاست،. اونیکه نداره پول ویزیت بده پول دارو رو باید از کجا بیاره، اختلاف قیمت هتلینگ عمل مامان با شرایط مشابه(سه شب بخش، یک شب icu) در فاصله زمانی یک ماهه(اسفند 99 و فروردین 1400) عدد قابل توجهی بود، نزدیک به دو میلیون تخت ICU افزایش قیمت داشت و هزینه اتاق دو تخته و خصوصی هم که جای خود داشت
ایکاش واقعا مسئولین در همه زمینه ها فکری به حال مردم بکنند
پنجشنبه به مهمونی سپری شد،. خانواده همسر رو با دو هفته تاخیر برای شام دعوت کرده بودم، کلی آینه با دختر عموهایش بازی کرد، عمه اش هم مجددا براش کیک درست کرد، روز تولدش همکیک درست کرد با اینکه گفته بودم فلان روز تولد میگیرم گفت دوست داشتم روز تولدش کیک داشته باشه وکادوش روهم داده بود، واقعا دستش دردنکنه، تولدش جبران میکنم انشالله
هفته گذشته هم خونه مامانم اینا تولد روگرفتیم ، و باز آینه با دختر دایی اش کلی بازی کرد
جمعه هم مجددا به خانواده سنگ گفتم بیایید ناهار، کلی غذا مونده بودم از شب ولی کاری (آقای دکتر از دوباره ویرایش نکردن بود) برام پیش اومد رفتم بیرون و ساعت 1 با مادر سنگ تماس گرفتم که لطفا از خونمون غذا ها رو بیارید خونه خودتون گرم کنید، سالاد و دسر هم بود که دستشون درد نکنه همه رو آورد و وقتی ما رسیدیم سفره پهن بود، جمعه هم به خوبی و خوشی گذشت
به راحتی و بدون دردسر قبل از تولد سه سالگی در 24 ساعت تونستم آینه رو از پوشک بگیرم و طبق آرزوهام سه سالگی رو بدون پوشک با پسرم شروع کنم
در موردش مینویسم،.کلی دلم میخواد بنویسم بلاخص در مورد کلاس موسیقی آینه اما عجیب فرصت نمیشه نه اینکه وقت نداشته باشم کمی به قول سنگ، درگیر روزمرگی شدیم و باید تکونی به خودمون بدیم
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود - آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
و اینک 3 سالگی
هنوز هم معتقدم اگر عشق در یک نگاه حقیقت داشته باشه فقط وفقط عشق مادر به فرزند هست ( پدر به فرزند هم میتونه باشه ). اون لحظه ای که از پشت اون پرده سبز رنگ نشونت میدن زیباترین و رویایی ترین لحظه عاشقیِ . و اون صدای گریه زیباترین صدای هستی .
خدایا شکر که امانت زیبات رو به ما سپردی . انشالله که لایق باشیم و به نحوه احسن ازش مراقبت و تربیت کنیم . انشالله که در راه خدا و دین خدا و رسول خدا و امامانمون همه بچه ها تربیت بشن و قدم در راه نیکی و درستی و انسانیت بردارن
خدایا شکر
خدایا به تمام منتظران طعم شیرین مادر بودن رو بچشان . خدایا معجزه دوخط موازی رو در زندگی دوست داران و منتظرانش قرار بده . خدایا به همه آن ده که آن به