گر نگهدار من آنست که من میدانم ------ شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

سنگ و شیشه همسفر زندگی دنیا هستند

عناوین یادداشت‌ها

  • آخر هفته توپ شنبه 14 آذر 1394 18:59
    چند روز آخر هفته به زیارت و گردش در طبیعت و دیدار با دوستان قدیمی سپری شد . روز اربعین صبح زود رفتیم زیارت حضرت شاه عبدالعظیم . خیلی خیلی عالی بود و حس قشنگی داشت داستامون رو دادیم بهم و رو به ضریح برای همه دعا کردیم . یه جورایی هوای عاشقیمون عوض شده بود . دیگه سنگ و شیشه ای در میون نبود ما بودیم و خدا . ما بودیم و...
  • الوعده وفا یکشنبه 8 آذر 1394 11:16
    30 آبان ماه سنگ ، کادوی تولدم رو خرید . خب خیلی وقت بود که گوشی می خواستم . چندباری هم رفته بودیم بازار موبایل و حتی گوشی رو انتخاب کرده بودم اون زمان یک HTC مدل +820 می خواستم . روزی که خواستیم خرید کنیم نظرم عوض شد . خب خیلی مردونه بود و من اصلا راحت نبودم . چشمم خورد به HUAWEI مدل P8 . گلدش رو خریدم و این چنین بود...
  • لبخند خدا پنج‌شنبه 28 آبان 1394 09:56
    این هفته هوا دقیقا باب میل ما بود . پاییز برای ما زیباترین فصله . تو پاییز با هم آشنا شدیم .یک روز داستان آشناییمون رو می نویسم . البته آشنایی ما از طریق خانوده ها صورت گرفت . از اول پاییز هر سال صبح ها یکبار شعر "پاییز آمد در میان درختان لانه کرده کبوتر " رو میشنویم . و مثل بچه ها هرجا که ببینیم چندتا برگ...
  • دفتر کار شنبه 23 آبان 1394 10:15
    اکثر روزهای هفته رو در حال بدو بدو هستیم . و هفته گذشته این بدو بدو ها به اوج خودش رسیده بود . خب دفتر کار داره آماده میشه . این چند روز پارتیشن ها و میز کنفرانس نصب شد و برای آشپزخونه هم رفتیم وسایل خریدیم . البته یه یخچال کوچیک هم لازم داریم که داریم دنبال دست دومش میگردیم . البته قسمتی از کارها باقی مونده و باید...
  • شادی کم خرج چهارشنبه 13 آبان 1394 20:55
    یکی از علاقه مندی های مشترک من و سنگ رفتن به پارک و غذا دادن به حیواناته . اگه جایی بریم که قفس هایی برای خرگوش داشته باشه معمولا با خودمون کاهو و هویج میبریم و برای پرنده ها هم گندم یا ارزن . یه مدته که گربه ها هم تو نظرمون رو جلب کردند . میریم پارک و یه تن ماهی می خریم و میدیم گربه ها بخورن . حس قشنگی داره . دیشب هم...
  • تولد سه‌شنبه 12 آبان 1394 13:02
    تولد امسال من زیباتر از تمامی سالها برگزار شد . 8/8 سنگ با یه دسته گل خیلی خوشگل اومد خونه و تولدم رو تبریک گفت . کلی ازش تشکر کردم و گفتم امروز تولدم نیست . گفت من یادمه یه 8 تو تولدت بود . گفتم روزش رو یادت رفته فقط یادت مونده که در 8امین ماه سال تولدمه . خندید و گفت الان یادم افتاد 10/8 تولدته . سریع بلند شدم و یک...