-
پهلوان کیشی
چهارشنبه 13 تیر 1397 11:46
پسر جانمان، کیشی(مرد به زبان ترکی) شد. کیشی. بردیم و اولین عمل زیبایی رو انجام دادیم . خودمونیم . این مردها عمل زیبایی می کردند وقتی عمل زیبایی مد نبود . از اول تصمیم گرفته بودیم که یک دکتر ارولوژی این کار رو انجام بده . بعد از کلی تماس با بیمارستان ها و گرفتن قیمت دو تا بیمارستان رو انتخاب کردیم . خاتم و محب کوثر....
-
مگه داریم مگه میشه
یکشنبه 10 تیر 1397 13:30
این روزها کلی کار دارم .به قول سنگ دارم دور کاری می کنم . هر چند بی مزد و مواجیب. سنگ میگه کمک کردنت از این جیب به اون جیب حساب میشه به همین علت خبری از حقوق نیست و بعدش میگه شاعر میگه : بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردی . و در این زمان من هم میگم شاعر غلط کرده برای من کاملا با مزد هست و منت هر خدمتی که کردم و...
-
هر دم از این باغ بری می رسد
سهشنبه 29 خرداد 1397 11:48
خدا رو هزاران مرتبه شکر. بلاخره آینه رو بردیم اکو قلب و دکتر گفت داره بسته میشه فقط یک رگ هنوز مشکل داره که گفت تا سه ماه دیگه کاملا به امید خدا خوب میشه و برای اطمینان و چکاپ باید در سه ماهگی مجددا بریم برای اکو . ما آینه رو پیش فوق تخصص نوزادان می بریم و ایشون در همون اولین مراجعه دکتر قلب رو بهمون معرفی کردند . اسم...
-
عمه
سهشنبه 15 خرداد 1397 23:32
شب بیست و یکم ماه رمضان که میشه دلم حال و هوای دیگه ای پیدا میکنه, یازده سال پیش درست در چنین شبی(قمری) برادرم اومد خونه و گفت خانمم رو بردم بیمارستان, تنهاست, میایی بریم, و من چه شادمانه در چشم بر هم زدنی لباس پوشیدم, لذت اولین دیدار عمه و برادر زاده اگر بیشتر از دیدار من و آینه نبوده باشه ,کمتر هم نبود, یک دختر...
-
پانزده روز عاشقی
پنجشنبه 10 خرداد 1397 19:05
دقیقا پانزده روز از بزرگترین تحول زندگیم میگذره. خدا رو شکر زایمان راحتی داشتم اما بعد از ترخیص مشکلاتم شروع شد . اولین و مهمترین مشکل پیدا شدن مجددا حملات آسم بود . ریه ام چنان عفونتی کرد که از شدت سرفه هام خلط ام خونی بود . ده روز تمام مجبور شدم ماسک بزنم و حسرت بوسیدن آینه موند تو دلم .دکتر برای روز دوم آزمایش زردی...
-
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود-آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
چهارشنبه 2 خرداد 1397 11:24
دقیقا یک هفته قبل بود: چهارشنبه 26 اردیبهشت ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم . هر چند که اصلا نخوابیده بودم . یه جور هیجان غیر قابل بیان داشتم . در طول شب دستام فقط روی شکمم بود و داشتم از آخرین ساعت های دو در یک بودنمون لذت میبردم . قرار بود اول بریم امام زاده صالح نماز بخونیم و بعد بریم سمت بیمارستان . روز قبلش هم رفته...
-
دیدار یار غایب دانی چه شوق دارد-ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 19:11
ده روز پیش بلاخره دکتر وقت عمل داد . نظر خودش با توجه به آسمی که دارم رو سزارین بود . سه ماهه اول و دوم خیلی خوب بودم اما از عید به بعد مجددا سر و کله اش پیدا شد. سنگ ازم قول گرفته بود که در مقابل تصمیم دکتر اعتراضی نکنم . هر چند که خودش مجددا ازم پرسید آیا طبیعی دوست داری و قبل از اینکه من جواب بدم سنگ گفت من روشی رو...
-
تجربه ای قدیمی در دوران جدید
جمعه 21 اردیبهشت 1397 10:30
هیچکس محرم تر از خانواده نیست اتفاقات گذشته رو پیش همسر و خانواده اش نباید تعریف کرد نباید از خانواده ات پیش همسرت و خانواده اش بد بگی پدرو مادرم برای بدنیا اومدن آینه می خوان جشن بگیرن و به همین دلیل وسایل تزئینی خریدند و می خوان اتاقم رو خونه خودشون تزیین کنند و بابا هم رفته یک بنر تولدت مبارک سفارش داده, قشنگه...
-
امان از دست این
سهشنبه 18 اردیبهشت 1397 10:58
قبل عید خونه رو به یک خانم و آقای مسن اجاره دادیم . نحوه پیدا کردن مستاجر هم جالب بود . ما در ایران فایل و شیپور و دیوار ونیازمندی های همشهری آگهی دادیم و به چند تا املاکی هم سپردیم . از طرف نیازمندی ها حتی یک تماس هم نداشتیم ولی انصافا اون سه تای دیگه عالی بودند . اکثرا هم خود املاکی ها بودند که تماس میگرفتند و ازمون...
-
روز به این قشنگی, جشن به این بزرگی
چهارشنبه 12 اردیبهشت 1397 09:52
خدا رو شکر دکترم گفت مامان نیازی به عمل نداره, یعنی اصلا افتادگی مثانه شون اونقدر نیست که بخواد عمل بشه, از طرفی با توجه به سن و فشار خون بالا و قند هم عمل به صلاح نبود, گفت چندتا دلیل برای تشدید این حالت وجود داره, اولیش ممکنه عدم کنترل قند خون باشه, دومیش میتونه مثانه عصبی باشه و از همه مهمتر تنگی کانال نخاعی باشه,...
-
بسپر دست خدا
یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 10:45
چند سالی هست که مامان تند تند نیاز به دستشویی پیدا میکنه . چند وقت پیش بهمون یک متخصص کلیه و مجاری ادراری معرفی کردند و رفتیم پیشش که تشخیص داد مثانه عصبیه و نیازی به عمل نیست و نمیشه براش کاری کرد . یکی دو ماهی میشه که این حالت مامان بیشتر شده و روزی چند بار لباس هاش کثیف میشن. یکی از دوستان یک متخصص زنان معرفی کرد و...
-
دهمین سالگرد یکی شدن
شنبه 1 اردیبهشت 1397 13:51
دو روز گذشته مثلا اعیاد بودند اما هیچ خبری نبود, نه از چراغونی خیابون خبری بود نه از شیرینی و شربت, این دیگه ربطی به مردم نداره, شهرداری دقیقا داره چه غلطی میکنه؟؟؟؟ کلاس پیانوی سنگ از دیروز شروع شد اما برای من تا اطلاع ثانوی تعطیل شده, از استاد سنگ خوشم نمیاد, خشک و بی احساس, فقط معتقده چیزی که من میگم درسته, متد...
-
ز رحمت گشاید در دیگری
چهارشنبه 29 فروردین 1397 10:24
وقت دکتر داشتم . خدا رو شکر حال آینه خوب بود و داشت از صبح حسابی لگد مالمون میکرد . شکمم از لحاظ ابعاد و پوشش مو شبیه خرس شده . اونقدر ورم داشتم که دکتر به محض دیدنم گفت چرا اینطوری شدی و بلافاصله فشارم رو چک کرد که خدا رو شکر همه چیز خوب بود . گفت دیگه از الان میشه فهمید که کوچولو پسره . گفتم چطور؟؟؟؟گفت به قول قدیمی...
-
دزد
چهارشنبه 22 فروردین 1397 11:05
دزدی همیشه از دیوار کسی بالا رفتن نیست . اینکه دستت رو در جیب مردم ساده لوحی بکنی و کسری بودجه تامین کنی ، خودش بزرگترین دزدی و اختلاس محسوب میشه من نمی فهمم ارز به چه درد یک عده از مردم عادی می خوره . خرید و فروش ارز باید تعریف داشته باشه . ماشالله همه شدن دلال . هیچ کجای دنیا مثل این کشور مردم سوار موج گرانی نمیشن ....
-
حریم خصوصی
شنبه 18 فروردین 1397 13:13
آدم ها در هر سنی نیاز به حریم خصوصی دارن . بعضی وقت ها هم نیاز به یک رابطه فقط و فقط دو نفره و بیشتر اوقات نیاز به روابط خانوادگی. همه این نیازها کاملا باید درست تعریف بشن و اگر این روابط به درستی و در زمان مناسب برای شخص فراهم نشه میتونه صدمات جبران ناپذیری برای فرد داشته باشه. پدر و مادر من این روابط رو به من و...
-
آخ جون تعطیلات تموم شد
چهارشنبه 15 فروردین 1397 11:19
خدا رو شکر بلاخره این تعطیلات تموم شد .واقعا برام خسته کننده شده بود . تمام برنامه های زندگیمون بهم ریخته بود . من نمیدونم دیدن اقوام سالی یکبار اون هم چند دقیقه چه کاریه ؟ کجای اینکار صله رحم محسوب میشه و پیامبر توصیه کرده . خدایی دیگه من و چه به عید دیدنی رفتن خونه نوه عموی مادر سنگ . یعنی آرزو به دل موندیم که یک...
-
خدایا ممنون
جمعه 10 فروردین 1397 07:24
دیشب مردیم و زنده شدیم, دیروز وقت دکتر داشتم, صبح که از خواب بیدار شدم یک قطره خون دیدم و ساعت 11 هم یک خون دیگه, از ترس سنگ صدام رو در نیاوردم, اونقدر به آدم استرس وارد میکنه که حالم بد میشه, ساعت 3 رفتیم دکتر, فشارم بالا بود, در مورد حرکت جنین پرسید گفتم خیلی کمه, روز قبلش هم سونو بودم و در 32 هفته وزن آینه 1955 گرم...
-
خدانگهدار 96
شنبه 26 اسفند 1396 09:44
سال نود و شش سال عجیبی بود . پر از اتفاق. متاسفانه برای مردم کشورمون پیامدهای منفی داشت .زلزله، آتش سوزی، حمل و نقل ریلی و هوایی و دریایی و جاده ای ، همه اینا دست به دست هم داد تا هر ماه یک تسلیت گفته بشه .اما راستش به صورت انفرادی برآیند مثبتی برای من و زندگیم داشت .هر چند که پیشامدهای بد و تلخی هم بود . اولین اتفاق...
-
روز زن را چگونه گذراندید
شنبه 19 اسفند 1396 11:21
مثل هر سال . کلا خوشم میاد که از اول بد عادتم نکرده و هیچ انتظار و توقعی برای تولد و عید و روز زن و چه بماند به ولنتاین و . .... نذاشته برام . یعنی عاشقشم . اما خب من معمولا حواسم هست و تولد و روز پدر براش هدیه رو کم و زیاد میگیرم و تبریک میگم . امسال بهش میگم حداقل از طرف آینه برام یه چیز بخر دلم خوش باشه میگه باشه ....
-
روزی حلال
سهشنبه 15 اسفند 1396 19:43
بدست آوردن روزی حلال کار ساده ایه, شاید کم باشه اما پر برکته, نصیحتی از پدرم که همیشه آویزه گوشمون بوده اینه که, پول حلال خودتون رو حرام نکنید, خدا رو شکر کار بنایی و گچکاری, و کاغذ دیواری و نقاشی تموم شد و خونه به حالت اولیه اش برگشت, برای نظافت آشپزخونه و سالن پذیرایی از شرکت های, خدماتی یک نیروی آقا گرفتم, داخل...
-
ایکاش خواهر داشتم
سهشنبه 8 اسفند 1396 19:54
وسط کلی خاک و کچ نشستم, بنایی ده روزیه که شروع شده, هر چند که کار زیادی نداریم, یک کمد دیوار گچی رو خراب کردیم به همراهش کف هم خراب شد, و سقف هم ترکید, گچکار اومد و دیوار و سقف رو درست کرد و بعدش هم سنگ کار اومد و ا ن قسمت از کف رو سرامیک کرد و حالا ما موندیم و خونه ای که کاملا ترکیده و چشم انتظاری برای خشک شدن گچ, تا...
-
اولین ها با تو
شنبه 5 اسفند 1396 12:21
از دیدگاه من آینه همیشه خوابه ، خیلی به ندرت حرکتش رو حس میکنم . شاید در هفته دو بار. چهارشنبه وقت دکتر داشتم . رفتم و تا صدای ضربان قلبش رو برام گذاشت چشام رو بستم و کلی کیف کردم . دکتر گفت چه پسر شیطونی. گفتم دکتر اصلا شیطون نیست . الان در 27 هفته یکی دو بار در طول هفته میتونم تکوناش رو حس کنم . فکر کنم بیشتر مواقع...
-
خواستگار
یکشنبه 29 بهمن 1396 09:09
یکی از سوالاتی که از سن 18 تا 22 سالگی در ذهنم وجود داشت و شده بود یکی از دغدغه های اصلیم که نمیتونستم در موردش هم با کسی صحبت کنم این بود :چرا من خواستگار ندارم دختر خاله ای کوچکتر از خودم داشتم و از سن 13 سالگی همش خالم میومد و میگفت برای دخترم دیروز خواستگار اومد و قراره یکی دیگه آخر هفته بیاد و... من بینوا هم...
-
کابوس این روزها
پنجشنبه 19 بهمن 1396 11:55
وقتی جواب اکوی قلب جنین رو دیدم تنها کاری که تونستم بکنم گریه بود و اونجا بود که فهمیدم مادر یعنی چی. حد فاصل طالقانی تا چهار راه ولیعصر رو در حالی که برف میبارید با گریه طی کردم . گوشام رو گرفته بودم که صدای سنگ رو نشنوم . عجیب بود هیچ چیز نمیتونست آرومم کنه . مشکوک به ASD تیپ 2. فقط همین صدا تو گوشم میپیچید . نزدیک...
-
خدمات پس از فروش
سهشنبه 17 بهمن 1396 11:17
این سیستم و رویکرد فعلی ازدواج اصلا کار درستی نیست . چرا باید بیشتر یا اصلا بهتره بگم همه هزینه ها به عهده خانواده عروس باشه . جهیزیه، جشن نامزدی، سیسمونی، ولیمه و ..... پس خانواده داماد دقیقا این وسط چیکاره هستند . چند وقت پیش حرف از اسباب بازی بود . پیش خانواده سنگ میگم م دوست ندارم برای بچه اسباب بازی گرون بخرم ،...
-
انتقاد
چهارشنبه 11 بهمن 1396 12:10
به شخصه معتقدم باید از خدمات خوب حمایت کرد و از خدمات بدی که هیچ وقت حاضر نیستند تغییر یدر خودشون ایجاد کنند انتقاد کرد . من به ناچار و زمانی که هیچ کجا برای اکوی قلب جنین بهم وقت نداد به بیمارستان کودکان تهران مراجعه کردم . تصور اولیم این بود که اینجا یک بیمارستان خصوصیه بنابراین باید منظم و مرتب و تمیز باشه. ساعت 5...
-
سلام بهمن سفید پوش
دوشنبه 9 بهمن 1396 22:23
حس خوب زندگی یعنی ساعت 3:30 صبح با صدای سنگ بیدار بشی و بشنوی که بیا ببین چه برفی باریده و تو هم هیجان زده مثل بچه ها بری و نوک دماغت رو بچشبونی به شیشه آشپزخونه و در اون تاریکی و سکوت چند دقیقه بیرون رو نگاه کنی و بعدش خوابت نبره و منتظر صبح بشی که بری تو حیاط آدم برفی درست کنی. هفته خیلی خیلی سختی رو داشتم . هر چند...
-
آیینه
دوشنبه 2 بهمن 1396 08:46
بلاخره بعد از کلی فکر کردن اسم مستعار پسر کوچولومون رو پیدا کردم, آینه, چرا که حقیقت وجودی شیشه و سنگ قراره در این پسر نمایش داده بشه ماه تقریبا پر استرسی رو پشت سر گذاشتم, هجوم افکار منفی در مورد سلامت آینه به حداکثر میزان خودش رسیده بود, اصلا دست خودم نبود,مثل یک بحران بود که به سختی پشت سر گذاشتمش, برای اولین بار...
-
ملت عشق
شنبه 23 دی 1396 10:45
عاشق شدم . از اون عاشق هایی که شب و روزشون رو قاطی میکنند و تا پاسی از شب به معشوق فکر میکنند . عاشق شمس. اینقدر این آدم برای من جذابیت داره که الان چند ماهی هست که در بیشتر جمع های دوستانه و خانوادگی در موردش صحبت میکنم . من عاشق شمس تبریزی شدم. راستش تا چند ماه پیش در مورد شمس اطلاعات زیادی نداشتم . فقط چند صفحه ای...
-
آریتمی
سهشنبه 19 دی 1396 17:50
خدا رو صد هزار بار شکر این دوست عزیز حالشون خوب شد و از بیمارستان ترخیص شدند . فشار کاری چیز خیلی خیلی بدیه . یادمه خرداد که مامان بیمارستان بستری شد تنها همراه من بودم . 28 روز هر روز رفتم و اومدم و هرزگاهی شبا پیشش میموندم . از طرفی ماه رمضون بود و باید بفکر سحری و افطار سنگ هم می بودم . از طرفی بابا هم تنها بود و...