-
یلدایت بهاری
شنبه 1 دی 1397 13:32
ده روز پیش خونه مامان بودم که گفت شیشه یه خبر خوب.گفتم چی شده.گفت دیشب داشتم کار میکردم زنگ آیفون رو زدن .فکر کردم دختر همستیه است و باز کلید نداره بدون نگاه کردن در رو باز کردم. رفتم داخل آشپزخونه دیدم در خونه رو زدند رفتم در رو باز کردم دیدم داداشت و زن و بچه هاش جلوی در هستند. از خوشحالی ناگهان از قلبم دردی گرفت....
-
دعا کیند
جمعه 23 آذر 1397 23:23
عطر کیک دارچینی که به سفارش سنگ درست کردم خونه رو گرفته. شیر کاکائو درست کردم و دارم با یک برش کیک می خورم . قبل از تولد آینه مصمم بودم که هفت ماهگی شروع کنم به از شیر گرفتن آینه و یا وابستگی اش رو کم کنم . اما امروز در حالی که چند روز دیگه هفت ماهگی رو به پایان هست باید بگم در این کار بشدت شکست خوردم . از زمانی که...
-
یادش بخیر
چهارشنبه 14 آذر 1397 18:03
مامان رو بردم دکتر قلبش ،براش سی تی آنژیو نوشت . گفت بهترین جا هم بیمارستان جم هستش. برای هفته آینده وقت گرفتم .انشالله که همه پدر و مادرها سالم و سلامت باشن و سایه شون بر سر بچه ها و زندگیشون مستدام. دیشب موضوعی رو برای سنگ اعتراف کردم که وسط خیابون ترمز زد و گفت واقعا . بعد کلی نصیحت کرد و تا خونه هم خندید و هم کلی...
-
جمعه زیبای پاییزی
جمعه 9 آذر 1397 07:58
از اون جمعه هایی که دوست دارم . صبح زود بیدار شدم . نماز خوندم و خونه رو مرتب کردم و برای خودم چای ریختم و روبروس پسرم نشستم و دارم کارهام رو انجام میدم . دیشب مامانم اینا اومده بودند خونمون . بعد از چند وقت اومدند اون هم در حالیکه بابا دندون هاش رو داره درست میکنه و هیچ چیز نمی تونست بخوره و مامان هم معده اش درد...
-
خلوت مادرانه
دوشنبه 5 آذر 1397 13:16
از روزی که واکسن شش ماهگی رو زدیم تا روز شنبه, آینه به پسری تبدیل شد که من اصلا شناختی ازش نداشتم, همش گریه میکرد, شیر نمی خورد, غذا نمی خورد, بی حال بود, کارهای خیلی خطرناک انجام میداد و همه این ها ا نقدر اعصابم رو بهم ریخته بود که مدام باهاش کلنجار میرفتم و هر لحظه صدای داد و بیداد من و گریه آینه تو خونه شنیده...
-
شب سخت
یکشنبه 27 آبان 1397 10:35
جمعه سنگ جلسه داشت و 6 صبح رفت منم بلند شدم دستی به سر و روی خونه کشیدم و گفتم تا ساعت 8 که آینه بیدار بشه کارهای مقاله ام رو تموم کنم . طبق عادت شصت پامو بردم جلو تا پاور کیس رو بزنم دیدم نیست خم شدم دیدم اصلا کیس کامپیوتر نیست . من کارهای مهم خودمو برای اینکه سنگ بهشون دست نزنه و احیانا پاک نشه با کامپیوتر دسکتاپ می...
-
آبان داره تموم میشه
یکشنبه 20 آبان 1397 10:39
این مدت هر چند دقیقه یکبار صدای گریه تو خونه می پیچه و کار من این شده که برم آینه رو بغل کنم و بگم هیچی نیست و کلی بوس کنم و مبل و میز رو کتک بزنم .این چرخه بارها و بارها اتفاق میفته و عملا من حتی یک دستشویی راحت هم نمی تونم برم,پایان این ماه واکسن شش ماهگی رو میزنیم و انشالله تا یکسالگی راحت میشم.سرعت چهار دست و پا...
-
34/1
جمعه 11 آبان 1397 16:28
سی و چهار سال و یک روز. دیروز تولدم بود,اصلا با سنم حال نمی کنم,من الان باید نهایتا 29 ساله میبودم .تا قبل از این اصلا به این عدد هم فکر نکرده بودم.اما الان دارم فکر میکنم .یک پسر پنج ماه و نیمه دارم و یک همسر مهربون که هیچ مناسبتی براش کوچک ترین اهمیتی نداره.دیروز صبح داشتم رانندگی میکردم که صدای گوشیم در اومد منتظر...
-
دوست قدیمی
یکشنبه 6 آبان 1397 14:12
طعم ریشه فرش چطوریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوشمزه است؟؟؟؟؟یعنی ریشه نمونده که این بچه نخورده باشه . با اینکه ما ریشه فرش رو تا میکنم زیر فرش ، اما بزرگوار سینه خیز کنان میرن و بلندش می کنند و ریشه رو می کنند داخل دهانش . الان هم رفتند زیر ناهار خوری و یک دسته ریشه جدید پیدا کردند و مشغول صرفش هستند . از این چسب های پهن زدیم بعد...
-
و اینک آبان
چهارشنبه 2 آبان 1397 10:09
آبان یعنی تولد، آبان یعنی بزرگ تر شدن پسرم ، آبان یعنی خود خود خود خودم آینه با پایان 5 ماهگی به پیشنهاد دکتر غذای کمکی رو شروع کرد . ده روز فرنی و بعدش حریره بادام و در صورت نیاز سرلاک برنج . دو روز اول اصلا استقبالی نکرد . دکتر گفت چون خودت شیر پاستوریزه می خوری و آینه هم حساسیتی به پروتین گاوی نداره میتونی فرنی رو...
-
غر نامه
شنبه 28 مهر 1397 11:13
لطفا هیچ وقت صورت کودک زیر یک سال رو نبوسید ، چون ممکنه التهاب پوستی ایجاد بشه ، کودکان بالای یکسال رو هم با اجازه خودشون و اگر دوست داشتند ببوسید لطفا بدون اجازه والدین کودک ، بچه شون رو بغل نگیرید بلاخص اگر غریبه هستید وسط خیابون یا مکان های عمومی بدون اجازه بچه رو از کالسکه اش بیرون نیارید . اگر انجام دادید توقع...
-
سخت نگیر
چهارشنبه 25 مهر 1397 09:27
به سلامتی و میمنت مجددا زن عمو شدیم و آینه لقب نوه ته تغاری خودش رو به دختر عموش داد . دیروز از صبح صدای دختر کوچولو از خونه مادر شوهرم میومد . بی تابی میکرد . ساعت 10 دیگه طاقت نیاوردم و آینه رو بردم پایین تا کمی با دختر عموش بازی کنند تا کمتر یادش بیفته مامانش نیست . با اینکه فقط 14 ماهشه ولی خیلی با محبته و آینه رو...
-
هفته طاقت فرسا
شنبه 21 مهر 1397 10:53
هفته گذشته با حجم کاری بالا گذشت. سنگ ساعت 6 میرفت و من هم ساعت 9 با آینه میرفتم دفتر و سنگ کارها رو میسپرد به من و خودش میرفت دنبال کارهای دیگه اش و مامان پسری تا ساعت 5 کار میکردیم و اون وسط مسطا بازی میکردیم و چرتکی میزدیم. یکی از اتاق های کوچک رو فرش انداختیم به عنوان نمازخونه و اون روز اون اتاق در اختیار ما...
-
عروس گلم
شنبه 14 مهر 1397 10:11
پنجشنبه خونه مامانم بودیم . بابا اصلا حال نداشت . سرماخورده بود . می خواست بره دکتر که گفتم تنهایی نرو بزار سنگ بیاد با هم برید . ساعت 7 سنگ اومد و رفتند درمانگاه . به بابا سرم زده بودند . برگشتند و ما هم خداحافظی کردیم و برگشتیم خونمون . در راه برگشت سسنگ گفت یکم دلم درد می کنه . زیاد جدی نگرفتم . چون خیلی زیاد بیرون...
-
مگه داریم،مگه میشه
سهشنبه 10 مهر 1397 09:55
اینایی که میگن اومدیم خونه دیدیم شوهرامون خونه رو تی و جارو کشیدن الکی میگن یا واقعا همچین مردایی هست و من نمی دونستم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یکشنبه بعد از ظهر افتادم به جون خونه و تمییزش کردم .با این امید که دوشنبه که از صبح میرم خونه مامانم و شب بعد از شام برمیگردیم ، برای سه شنبه خونه دسته گل باشه . حتی دوشنبه صبح قبل از خروج از...
-
آماده میشیم
یکشنبه 8 مهر 1397 10:41
دیشب مهمون داشتم خانواده سنگ . دوست دارم ماهی یکبار بگم بیان اما واقعا به خاطر کار سنگ یا گرفتاری خودم نمی تونم . دوست دارم آینه عادت کنه به اومدن پدر بزرگ و مادر بزرگ هاش.حتی دوست دارم خونمون رو فاصله دار تر کنیم تا هرزگاهی شب ها بیان خونمون بمونن یا ما بریم خونشون بمونیم . عین خونه مامانم اینا . یک لذت خاصی برای بچه...
-
پاییز مبارک
یکشنبه 1 مهر 1397 11:36
خدایا کی میشه من دست آینه کوچولوم رو بگیرم و ببرم مدرسه پاییز رو به تمام متولدین پاییز زیبا بلاخص آبان ماهی های عزیز و خودم تبریک عرض میکنم. دیروز هم وقت فیزیوتراپی داشتم و هم نوبت ویزیت ماهیانه آینه بود . اول از فیزیوتراپی بگم . دکتر برای من فیزیوتراپی به همراه شاک ویو و لیزر کم توان برای دست و گردنم تجویز کرد. چون...
-
یا حسین
چهارشنبه 28 شهریور 1397 10:41
این مدت مشغول مطالعه برای آزمون آداب بودم . متاسفانه کتابش رو نتونستم پیدا کنم و مجبور شدم مقررات و آیین ها رو بخش به بخش از سایت خود بیمه یا جاهای دیگه دانلود کنم.کلی هم تست زدم. آزمونش 100 تا سوال تستی بود. انشالله که قبول میشم و از مهر میرم برای کلاس هایی که خود اون بیمه برام گذاشتن. واکسن چهار ماهگی آینه با موفقیت...
-
دلتنگم
سهشنبه 13 شهریور 1397 15:48
این روزها دلم برای پدرم میسوزه . بعد از بالای 30 سال کار رفته دنبال کارهای بازنشستگی دیده فقط 17 سال بیمه براش رد شده با کلی دوندگی و بالا و پایین رفتن الان شده 21 سال(آخه دزدی تا کجا) . که گفتند گویا چون سنت بالای 65 هست برات 25 روز بیمه حساب میشه و حقوقش تقریبا 1300 میشه. درسته کار میکنه اما خدایی دیگه با نزدیک به...
-
سوسک
یکشنبه 11 شهریور 1397 13:11
اینکه در یک خانواده سه نفره ، دو نفر از سوسک بترسن(در حد سکته) و نفر سوم هم یک کودک سه ماهه باشه ، دیده شدن سوسک میتونه یک فاجعه محسوب بشه.ساعت 4 صبح بیدار شدم و رفتم آینه رو بغل کردم که دیدم از بغل تختش یک سوسک بزرگ داره میره سمت کمد. خواستم جیغ بکشم گفتم خوب نیست ترس رو به بچه منتقل کنم. با صدای جیغ جیغ آرومی میگفتم...
-
یک آخر هفته خوب
یکشنبه 4 شهریور 1397 12:56
تعطیلات عید قربان خیلی خوب بودند . کلی به کارهای عقب افتاده رسیدیم و کلی هم بهمون خوش گذشت . طبق عادت همیشگی ،صبحانه روزهای تعطیل به ویژه اعیاد رو میریم خونه مامانم . چهارشنبه صبح رفتیم خونه مامانم . صبحانه ای جانانه بر بدن زدیم . بابا گفت عمو تماس گرفته که برای شام می خواهیم بیاییم خونه شما دور هم باشیم . شما هم...
-
استقلال مالی
سهشنبه 30 مرداد 1397 12:28
این روزها کمی اختلاف نظر با سنگ پیدا کردم و همین بهونه ای شده برای بی حالی من. بصورت جدی و عجیبی نیاز به استقلال مالی در وجودم احساس میکنم,. من قبلنا یک معلم قراردادی بودم, ریاضی و کامپیوتر درس میدادم, فکر کنم کار تدریس رو از سال دوم دانشگاه شروع کردم, با یک مدرسه غیر انتفاعی, البته سال اول فوق برنامه اش رو داشتم ,دو...
-
راهنمایی لطفا
سهشنبه 23 مرداد 1397 14:35
این روزها آینه آماج بشکون و گاز و هرزگاهی سیلی از طرف دختر عموشه. البته اون بچه هم فقط یکسال داره و همه این اعمال رو به منزله ناز و بوس کردن میدونه . عاشق اینه که آینه رو بغلش بدم . بهش میگم بیا بشین جلوم تا داداشو بغلت بدم . اون هم میاد و میشینه و پاهاش رو دراز میکنه و منم آینه رو میزارم رو پاهاش و دستاش. البته با...
-
کی درست میشه
یکشنبه 21 مرداد 1397 11:28
اوضاع اقتصادی خیلی بد شده . قشر متوسط دارن ضعیف میشن و قشر ضعیف، ضعیف تر . هیچ کس هم انگار به فکر نیست . اجاره خونه ها سرسام آور بالا رفته . قیمت کالاهای اساسی بالا رفته . خیلی از اجناس در بازار نیست . نه اینکه نباشه ، هست ، ولی چون قیمت ها بالا رفته نمی فروشن تا قیمت جدید تعیین بشه . یکی نیست بهشون بگه آخه آدم...
-
تو موفق میشی-تلاش کن
سهشنبه 16 مرداد 1397 11:31
بعد از کار در معدن، از دیدگاه من غلتیدن دومین کار سخت در دنیا محسوب میشه. آینه کوچولو یک هفته ای است که شروع به غلتیدن کرده و در این یک هفته رشد چشمگیری داشته . خودش دستش رو می تونه از زیرش بکشه بیرون و صورتش رو به زمین میکشه و پاهاش رو عقب و جلو میکنه و چند سانتی میاد جلو ولی چون هنوز بلد نیست دستاش رو هم با حرکت پا...
-
نهمین سال یکی شدن
شنبه 13 مرداد 1397 11:07
سه شنبه نهمین سالگرد ازدواجمون بود . امسال بر خلاف پارسال اصلا حس و حال هیچ کاری رو نداشتم حتی کیک پختن. دستم شدید درد میکنه . از بعد از زایمان دست راستم شبا خواب میره و سنگین میشه و بیشتر اوقات درد وحشتناکی داره . هفته گذشته رفتیم پیش ارتوپد و بعد از عکس گفت آرتروز گردن داری. دستت هم به احتمال زیاد کانالش تنگ شده ....
-
خونه زندگی
دوشنبه 8 مرداد 1397 10:54
خونه رو شپشک برنج گرفته بود . یعنی در تمام عمرم از نزدیک این همه جوجو در برنج ندیده بودم . با اینکه محیط نگهداری برنجم خنک بود اما پر شده بود از جوجو. مامان میگفت به احتمال برنجی که خریدی کهنه بوده . نه دلم میومد بیرون بریزمش نه می تونستم استفاده کنم . شپشک ها در کل خونه پخش شده بود که باعث تعجب همه شده بود . رو تشک...
-
تجربیات دو ماه عاشقی
جمعه 5 مرداد 1397 12:55
دو ماه عاشقی رو پشت سر گذاشتم . روزهایی که تک تک لحظاتش مثل خواب و خیال بود . سختی داشت اما شیرینی هاش ناب بودند و فراموش نشدنی. کلی مطالب جدید یاد گرفتم . کلی تجربیات تازه نصیبم شد. اما خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر . تجربیاتم در مورد این دو ماه . پوشک: طبق آخرین سونوگرافی وزن آینه 3600 تخمین زده شده بود و دقیقا با...
-
برنامه ریز زندگی خودت باش
پنجشنبه 28 تیر 1397 15:31
عروسی نرفتیم . قرار بود سنگ پنجشنبه و جمعه زود بیاد خونه و آینه رو نگه داره تا من برم آرایشگاه و موهام رو رنگ کنم . پنجشنبه ساعت 11 شب اومد و قول داد جمعه ساعت 7 صبح بره و نهایتا 10 صبح خونه باشه تا من بتونم یک دوش بگیرم و برم سریع موهام رو رنگ کنم و یک بافت خوشگل بزنم . از طرفی وقت آتلیه گرفته بودیم . قرار بود ساعت 5...
-
تجربه گران بها
دوشنبه 18 تیر 1397 12:20
آخر هفته عروسی دختر خاله سنگ ، و من هیچ علاقه ای به رفتن به عروسی ندارم . کلا از زمانی که این موبایل ها و صفحات مجازی عمومیت پیدا کردند هیچ علاقه ای به اینجور مکان ها و حتی بعضی از مهمونی ها ندارم . از ترس اینکه مبادا کسی یهویی عکس بگیره و در اینستاگرام بزاره مجبورم لباس کاملا پوشیده بپوشم و روسریم هم مدام سرم باشه ....