-
تابستان سلام
یکشنبه 2 تیر 1398 10:11
تابستان رسما شروع شد . اولین روز هر فصل برام یک رنگ دیگه ای داره و تابستان کلا متفاوت . با شروع تابستان یعنی دقیقا در اول تیر ماه من باید برای انجام کاری جایی برم و امسال با آینه همراه شدم . هوا گرم بود و برگشتنی از شدت گرما با اینکه ماشین گرفته بودم وقتی دیدم کولر رو روشن نمیکنه جلوی مترو پیاده شدم و چون اول ایستگاه...
-
تاب تاب عباسی
شنبه 25 خرداد 1398 09:57
این روزها سنگ مشغول امتحان هست و بسیار بسیار درگیر. شیطنت های آینه هم ده برابر شده و انرژی که ازم میگیره صدبرابر . عجیب به بوس کردن من علاقه مند شده و هر وقت که بیکار باشه و بازی جدیدی به فکرش نرسه میپره رو من و دهانش رو اندازه کروکودیل باز میکنه و لپم رو میکنه داخل دهانش و کلی تف میماله به صورتم و هر چند ثانیه یکبار...
-
تجربه جدا کردن جای خواب
یکشنبه 19 خرداد 1398 09:07
من از زمان حاملگی در مورد بعضی از مسائل که در آینده ای نزدیک قرار بود باهاش مواجه بشم مطالعه میکردم . مسائلی مانند از شیر گرفتن ،از شیر شب گرفتن ، استحما م کردن ، مواجهه با بیماری،جدا کردن جای خواب ، از پوشک گرفتن و .... حالا می خوام اولین تجربه ام رو که خیلی زود باهاش مواجه شدم بنویسم جدا کردن جای خواب از روز اول از...
-
عید فطر مبارک
شنبه 18 خرداد 1398 10:31
عید مبارک . نماز و روزه ها قبول از قبل اعلام کرده بودم که امسال می خوام نماز عید برم . روز آخر رو هم روزه گرفتم . طبق روال همیشه صبحانه های اعیاد میریم خونه مامانم چون دیگه فرصتی نمیشه که برای تبریک عید بریم خونشون . نماز رو هم ترجیح میدم برم مسجد سمت خونه مامانم . یک مسجد بزرگ و باحال و پرانرژی. ساعت 7 از خونه حرکت...
-
از همه سپاسگزارم
شنبه 11 خرداد 1398 09:39
از اینکه جویای حالمون بودید پاسگزارم بلاخره رفتیم پیش دکتر خودش . همه چیز رو معاینه کرد و گفت خدا رو شکر از تو یکی سالم تر و سرحال تره . گفتم پس چرا شب ها تب میکنه . گفت شاید خونه گرمه . شاید فکر میکنی مامان مهربون بودن یعنی روی بچه رو همش بکشی . شاید خودت سرمایی هستی و فکر میکنی باید این آقا پسر هم باید سرمایی باشه ....
-
اعتصاب غذا
چهارشنبه 8 خرداد 1398 11:37
از بعد از واکسن یک سالگی این 10 همین شبی بود که آینه تب بالای 38.5 داشت و سومین شبی بود که هرکاری کردیم پایین نیومد و رفتیم بیمارستان و همون حرف های تکراری و نهایتا تجویز استامینوفن. خدا رو شکر هیچ عفونتی نیست و چون از سه روز و پنج روز گذشته ویروسی هم نمیشه حساب کرد و الان ما موندیم و پسری که شب ها از ساعت 1 تا 5 صبح...
-
احوالات
شنبه 4 خرداد 1398 11:22
همه چی از خوردن کره بادوم زمینی شروع شد . من عاشق بادوم زمینی هستم و خیلی میخورم ولی تا حالا کره اش رو نخورده بودم . همه گفتند برای وزن گیری آینه خوبه خریدم . آوردیم خونه و یک قاشق دهن خودم گذاشتن همانا و احساس خفگی کردن و نفسم به شماره افتادن و متاسفانه بعد از ماه ها دو تا حمله آسم همانا . منی که به بادوم زمینی...
-
یکسالگی
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 13:29
یک سال گذشت . از اولین دیدارمون . از اولین عاشق شدن در یک نگاهم . صادقانه باید بگم باهاش بزرگ شدم و صبورتر . تک تک لحظاتش رو با تمام وجود در دل و جانم ثبت کردم . شاید به خاطر همینه که ازش کمتر عکس و فیلم مینداختم . نمی خواستم اولین غلت زدن، سینه خیز رفتن . چهار دست و پا رفتن ، ایستادن ، مامان و بابا گفتن ها رو از پشت...
-
رمضان مبارک
سهشنبه 17 اردیبهشت 1398 12:36
این دومین ماه مبارک رمضانی هست که آینه کنارمونه و بابت همین خدا ر هر روز هزاران بار شکر میکنم . به ماه قمری ، آینه 29 شعبان بدنیا اومد و اول ماه رمضان از بیمارستان ترخیص شد . خدا کمکم کرد و امروز رو روزه گرفتم . دکتر گفت روزه گرفتن یا نگرفتن رو من نمی تونم بگم به وضعیت خودت و پسرت برمیگرده . اگر آینه متکی به شیر مادر...
-
من دلم سفر میخواد
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 11:47
آینه کمی سرما خورده و بهانه گیر شده . قربون این کوچولوها . انشالله که همیشه سالم وسلامت باشن . هنوز از اینکه تنهایی قدم برداره میترسه اما عاشق اینه که دستاش رو بده به من و باباش و راه بره . یک سفر یک روزه کاری رفتیم قزوین و برگشتیم . متاسفانه با اینکه نزدیک 14 ساعت اونجا بودیم اما حتی نتونستیم از اون شرکت خارج بشیم ....
-
یازدهمین سالگرد عقد
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 17:27
یازدهمین سالگرد عقدمون رو بدون اینکه یادمون باشه پشت سر گذاشتیم و امروز صبح یادمون افتاد اااا دیروز سالگرد عقدمون بود. هر چند که گیریم یادمون هم بود . هیچ فرقی نمیکرد و عین دیروز میگذشت.البته برای اینکه دلمون نسوزه گفتیم اون کیکی که شب نیمه شعبان خریدیم و خوردیم به اون مناسبت بود شنبه مامان وقت چکاپ چشم پزشکی داشت ....
-
این روزها
چهارشنبه 28 فروردین 1398 12:14
همونطور که از اول برنامه ریزی کرده بودم می خوام از یکسالگی یواش یواش شیر رو کم کنم . از اونجایی که تولد یکسالگی آینه با دهمین روز ماه مبارک رمضان همراه شده می خوام روزه بگیرم . هم اینطوری میتونم روزه بگیرم هم یواش یواش از شیر بگیرم . البته به گفته دکتر نباید دست به دو وعده اصلی یعنی شب موقع خواب و صبح بعد از بیداری ....
-
خدا رحمت کنه
یکشنبه 25 فروردین 1398 10:54
همه میگفتند اولی که در بیاد دومی هم پشت سرش در میاد ولی داره نزدیک دو ماه میشه و همچنان آینه با یک دندون داره دلبری میکنه . پنجشنبه بلاخره بردیمش آتلیه و ازش کلی عکس گرفتیم. آخر هفته به مهمونی گذشت . راستش زیاد خوش نگذشت . حداقل دو ساعت آخر خوش نگذشت.مجبور شدم پوشک آینه رو عوض کنم که متاسفانه صاحب خونه کمی حساس بودند....
-
من و این همه خوشبختی
شنبه 17 فروردین 1398 10:38
امسال با انرژی خوب شروع شد . البته اخبار بد سیل کام همه مردم رو تلخ کرد و ما هم به نوبه خودمون نگران و دلواپس گرفتاران در سیل بودیم صبحانه روز اول عید رو خونه مامانم بودیم . عیدی رو گرفتیم و پیشنهاد دادم که ما هم به عنوان عیدی بریم براش سه چرخه بگیریم . رفتیم سمت خیابان گمرگ و مغازه ها باز بودند و به جای سه چرخه برای...
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 1 فروردین 1398 11:57
چهارشنبه نوشتم ولی نت ضعیف شد و نشد ارسال کنم امروز آخرین روز از سال 97 هست . سالی که سرشار از اتفاق های خوب برای ما بود . اولیش و مهمترین و قشنگ ترینش تولد آینه بود.و خدا رو هزاران هزار بار شکر میکنم بابت این خانواده سه نفره.خدا زیادش کنه .انشالله که همه منتظرا دامنشون سبز بشه و به نام مولا علی که داریم سال رو با نام...
-
جشنی برای تو
شنبه 25 اسفند 1397 10:47
در آخرین پنجشنبه سال 97 جشن دندونی آینه با حضور خانواده پدریش برگزار شد . برای شام ماکارونی (به خاطر بچه ها) ، باقالی پلو با ماهیچه، سالاد و دسر و برای پذیرایی هم میوه و شیرینی و آجیل و پاپ کورن گذاشته بودم . زحمت کیک و کوکی رو هم عمه آینه کشیده بود که بسی خوشمزه بود و ایکاش میشد برای هر دندون آینه جشن گرفت و از اون...
-
از همه چی از همه جا
سهشنبه 21 اسفند 1397 10:51
در عرض یک هفته هر دو چشم مامان رو عمل کردیم و کل پروسه تقریبا دو هفته ای طول کشید . دست همسایه مامان اینا درد نکنه . سر هر دو عمل زحمت نگه داشتن آینه رو کشیدن . برای ویزیت ها هم یا با خودم میبردم یا سنگ هم باهامون میومد و داخل ماشین نگه میداشت و در کل هیچ کس از نزدیکان، از برادر خودم گرفته تا مادر و خواهر سنگ حتی...
-
عاشق بمان
دوشنبه 13 اسفند 1397 11:18
چند وقت قبل بیرون بودیم و تصمیم گرفتیم برای ناهار بریم پرپروک پاسداران. سنگ خسته بود گفت شما برو سفارش بدم . من که داشتم سفارش میدادم یک خانم محجبه تقریبا 70 ساله شاید هم بیشتر، اومد و دو تا پیتزا و یک سالاد سزار و سیب زمینی سفارش داد . برام جالب بود با چشم دنبالش کردم رفت پشت یک میز دو نفره نشست . منم اومدم سر جای...
-
روزمان مبارک
پنجشنبه 9 اسفند 1397 11:59
با تاخیر روز مادر و زن مبارک امسال سنگ غوغا کرد و برای اولین بار روز زن برام کادو خرید . البته گفت هیچ ربطی به مناسبت امروز نداره و اصلا اگر روز زن هم نبود اینا رو برات می خریدم . اما من برای دلخوشی خودم میگم کادوی روز زن .راستش اصلا نمی دونست اون روز روز زن هست و از کارت هدیه ای که برای دو تا مامان ها گرفته بودم و سه...
-
برف کجایی
سهشنبه 30 بهمن 1397 10:11
یعنی دزدتر از بیمه ها نداریم . البته داریم . اصلاح میکنم . بیمه ها هم جزء دزدها هستند . شهریور ماه بابا خودشون رو بیمه تکمیلی کردند و پولش رو ریختند تا اول اسفند ماه هنوز شرکت لیست رو به بیمه نداده بود . البته شرکت میگه دادیم بیمه میگه ندادند و اینطوری بود که عمل چشم مامان که قرار بود 30 بهمن باشه کنسل شد و موند برای...
-
خود شناسی
شنبه 27 بهمن 1397 10:25
این مدت اتفاقی برامون افتاد که برنامه ریزی زندگیمون رو دستخوش تغییر کرد. بعد از برگشت از سفر ، پدر سنگ گفت از این خونه برید تا پسر کوچیکه بیاد جای شما .اون طبقه چهارم بدون آسانسور زندگی میکنه و براش سخته. راستش قصد رفتن داشتیم ولی نه امسال و اون هم یک ماه مونده به عید. گفتند شما خونه دارید برید اونجا . گفتیم اونجا رو...
-
honey moon 3
پنجشنبه 11 بهمن 1397 12:56
ماه عسل سوم ما با حضور آینه در اولین سفر زندگیش جذاب و هیجان انگیز بود برای سفر شهر فومن رو انتخاب کردیم و برای اقامت هتل مزرعه معین،از طریق اقامت 24 با تخفیف خوب برای یک شب رزرو کردم .دوشنبه از صبح زود رفتم خونه مامانم،مامانم آینه رو نگه داشت و من موهامو رنگ کردم و دستی به صورتم کشیدم .شب قبلش چمدونا رو بسته بودم و...
-
روزهای سپری شده
یکشنبه 7 بهمن 1397 19:07
ممنون از لطفتون که به فکر آینه بودید و جویای احوالش،انشالله که کوچولوهاتون سالم و سلامت باشن و خدا دامن همه منتظرا رو سبز کنه و مسافر کوچولوها رو هم به سلامت و در زمان مناسب در آغوش پدر و مادرشون بسپاره. این مدت عجیب سر درد داشتم و کلافه بودم،وضعیت پسرم از یک طرف،یک پروژه گرفته بودم و فشار اون مجموعه از طرف دیگه و حرف...
-
چکاپ آینه
شنبه 6 بهمن 1397 10:27
آزمایش آینه رو دو هفته پیش انجام دادیم . پسرم خدا رو شکر اصلا اذیت نکرد و حتی صداش هم در نیومد و نشون داد که ترس ما بی دلیل بوه . ما برای آزمایش میریم آزمایشگاه نیلو . اتاق خونگیری کودک داره و آینه اونقدر اونجا با اسباب بازی مشغول بود که خیال ما راحت شد . وقتی جواب آزمایش رو گرفتم دو تا چیز کاملا مشخص بود . کم خونی که...
-
باورم نمیشه
شنبه 29 دی 1397 12:53
باورم نمیشه . مگه داریم املاکی که پارسال خونه رو برامون قول نامه کرد دو تا پسر جوان بودند . وقتی فهمیدند کارم خرید و فروش سهام هست ازم چند تا تحلیل خواستند و منم فرداش براشون فرستادم . سه ماه پیش مجددا تماس گرفتند و گفتند در مورد یکی از شرکت ها براشون اطلاعاتی بدم و منم فرستادم . آخرین بار هم موقع فروش خونه دیدمشون و...
-
هفته نامه
پنجشنبه 27 دی 1397 13:21
قشنگ دارم حال و هوای عید رو احساس میکنم و چون دوست دارم نیمه دوم اسفند وقتم آزاد باشه و فقط برم بیرون بگردم و به جنب و جوش مردم برای شروع سال نو نگاه کنم برنامه ریزی کردم و انشالله تا آخر بهمن 80 درصد کارام تموم میشه و میمونه نهایت یک گردگیری جارو و شستن سرویس ها که کار تقریبا هر روز و هر هفته همه خانم هاست . الان هم...
-
منو کشتی
یکشنبه 23 دی 1397 11:10
ده روزه که شدیدا با سنگ دچار مشکل شدم و اکثر اوقات سر یک موضوع بسیار مهم از دیدگاه من و از دیدگاه سنگ بی اهمیت داریم دعوا و جروبحث میکنیم . خونه ای که خریدیم رو اجاره دادیم و قراره مستجر از اول بهمن بیاد . پولش رو هم کامل با فروشنده تسویه کردیم. اما املاکی کلید رو نگه داشته و نمیده بهمون . همه چی از دو هفته پیش شروع...
-
چی صدا کنم تو رو
سهشنبه 11 دی 1397 19:10
از بچگی عاشق کوچولوها بودم،اصلا عاشق هر کسی که حتی یک روز از من کوچکتر بود،بصورت عجیبی توانایی برقراری ارتباط با بدقلق ترین بچه ها رو داشتم و دارم و این بزرگترین و قشنگترین ویژگی بود که از پدرم بهم رسیده ،اخلاق من بیشتر شبیه پدرمه. همه بچه ها پدرم رو دوست دارن بطوری که بچه ها عموما با شرط اینکه عمو ممد خونه هست ما هم...
-
آینه دکتر میرود
شنبه 8 دی 1397 13:15
بعد از دو ماه و نیم آینه رو بردیم چکاب پیش دکتر خودش. تا دید گفت علایم سرماخوردگی وجود نداره.حساسیت هست. اما خودتون شدیدا سرماخوردین و گلوتون عفونت داره. گفت این آبریزش بینی به خاطر تماس مکرر با شما اتفاق افتاده و همچنین حساسیت به چیزی. پس هیچ دارویی برای پسرتون نیاز نیست اما شما سفکسیم بخورید تا خوب بشید.در مورد غذا...
-
دور دور آینه است
سهشنبه 4 دی 1397 17:35
آینه سرماخورده و این روزها بشدت بهانه گیر شده . البته من و سنگ هم فین فین کنان داریم زندگی میکنیم اما فعلا تمام فکرمون خوب شدن حال این وروجک خان شده . براش شلغم پختم حالش بهم خورد و نتونست قورت بدم . آب لیمو شیرین گرفتم دهنش رو باز نکرد . دنبال دمنوش مناسب شش ماه هستم که بتونم براش دم کنم البته اگر همکاری کنه و بخوره...